ای خوشا ظهری ه ما معشوق را مهمان نیم

ای خوشا ظهری ڪه ما معشوق را مهمان ڪنیم

دیده از روے نگارینش نگارستان ڪنیم


گر ز داغ هجر او دردے اس‍ت در دل‌هاے ما‍
ز‌آفتاب ظهر روے او آن درد را درمان ڪنیم
دیدگاه ها (۰)

اگرچه شمعی و از سوختن نپرهیزینبینمت که غریبانه اشک می ریزی !...

ای دوست‌تر از جانم زین بیش مرنجانممگذر ز وفاداری مگذار برین ...

اگر مراد تو ای دوست بی‌مرادی ماستمراد خويش دگرباره من نخواهم...

‏یک روز به شیدایی در زلف تو آویزمزان دو لب شیرینت صد شور برا...

دوپارتی اس\مات تهیونگپارت۲(اخر)ویو ا.ت... بردم تو اتاق دونفر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط