میتوان با پنجه های خشک

میتوان با پنجه های خشک
پرده را یکسو کشید و دید
در میان کوچه باران تند می بارد
کودکی با بادبادک های رنگینش
ایستاده زیر یک طاقی
گاری فرسوده ای میدان خالی را
با شتابی پر هیاهو ترک می گوید
#فروغ
#فروغ_فرخزاد
#شعر
#بریده_ای_از_کتاب
دیدگاه ها (۰)

تا به کی باید رفت از دیاری به دیاری دیگر نتوانم، نتوانم جستن...

آن روز ها رفتند آن روزها مثل نباتاتی که در خورشید می پوسنداز...

گرمای کرسی خواب آور بودمن تند و بی پروا دور از نگاه مادرم خط...

پرنده از لب ایوان پرید، مثل پیامی پرید و رفت پرنده کوچک بودپ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط