گرمای کرسی خواب آور بود

گرمای کرسی خواب آور بود
من تند و بی پروا
دور از نگاه مادرم خط های باطله را
از مشق های کهنه خود پاک می کردم
چون برف می خوابید
در باغچه می گشتم افسرده
در پای گلدان های خشک یاس
گنجشک های مرده ام را خاک می کردم
#فروغ
#فرهنگ
#فروغ_فرخزاد
#شعر
#بریده_ای_از_کتاب
دیدگاه ها (۰)

میتوان با پنجه های خشک پرده را یکسو کشید و دید در میان کوچه ...

تا به کی باید رفت از دیاری به دیاری دیگر نتوانم، نتوانم جستن...

پرنده از لب ایوان پرید، مثل پیامی پرید و رفت پرنده کوچک بودپ...

کسی به فکر گل ها نیستکسی به فکر ماهی ها نیستکسی نمی خواهد با...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط