فیک: پرنسس مافیا Part:16
فیک: پرنسس مافیا Part:16
پاشد آمد سمته خود یونا از گردن گرفتش شروع کرد به بوسیدنش وای دلم خواست بعد دو مین از جدا رفت سرجاش یونا از خجالت سرخ شده بود ولی یونگی کاملا خونسرد نشسته بود دوباره بطری رو چرخوندم افتاد به منو جونگ کوک
+:خوب جرعت یا حقیقت
کوک: جرعت
+:زنگ بزن به کراشت بهش اعتراف کن
کوک گوشیشو از روی میز برداشت شروع کرد به شماره گرفتن بعد چن ثانیه گوشیه میسو زنگ خورد
همه تعجب کردیم یعنی این وسط فقط منو تهیونگ همو دوست نداریم
اما داشتیم بخاطر اون موضوع لعنتی اینجوری شد
(فلش بک)
امروز هم مثل هر روز منتظر تهیونگ بودم تا از شرکت بیاد دلم براش تنگ شده بود بازم حصلم سر رفت هیشکی خونه نبود بعد از چند مین صدای زنگ در آمد به اجوما گفتم خودم درو باز میکنم با خوشحالی رفتم درو باز کردم اما با چیزی که دیدم خوشحالیم نابود شد
پاشد آمد سمته خود یونا از گردن گرفتش شروع کرد به بوسیدنش وای دلم خواست بعد دو مین از جدا رفت سرجاش یونا از خجالت سرخ شده بود ولی یونگی کاملا خونسرد نشسته بود دوباره بطری رو چرخوندم افتاد به منو جونگ کوک
+:خوب جرعت یا حقیقت
کوک: جرعت
+:زنگ بزن به کراشت بهش اعتراف کن
کوک گوشیشو از روی میز برداشت شروع کرد به شماره گرفتن بعد چن ثانیه گوشیه میسو زنگ خورد
همه تعجب کردیم یعنی این وسط فقط منو تهیونگ همو دوست نداریم
اما داشتیم بخاطر اون موضوع لعنتی اینجوری شد
(فلش بک)
امروز هم مثل هر روز منتظر تهیونگ بودم تا از شرکت بیاد دلم براش تنگ شده بود بازم حصلم سر رفت هیشکی خونه نبود بعد از چند مین صدای زنگ در آمد به اجوما گفتم خودم درو باز میکنم با خوشحالی رفتم درو باز کردم اما با چیزی که دیدم خوشحالیم نابود شد
۲.۸k
۰۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.