شبی دوباره و ای کاش های تکراری

شبی دوباره و ای کاش های تکراری
فدای چشم قشنگت هنوز بیداری ؟

بهار من نکند شرط بسته ایی با خود
تمام پنجره ها را ستاره بشماری ؟

چقدر مانده به اتمام این شب تاریک
چقدر مانده که دست از سکوت برداری ؟

دوباره حرف بزن خوب من نمی خواهد
که احترام سکوت مرا نگهداری!

تمام طول شب این بود فکر ِ عاشق تو
که مثل آن همه دیروز دوستش داری ؟

تمام طول شب این بود حرف چشمانت
که آی عاشق ِ دیوانه با توام ، آری...

همیشه با تو بهار و همیشه بی تو خزان
حکایت من و تقویم های دیواری!

چند وقت از آن صبح عاشقانه گذشت
و تو هنوز به احساس من وفاداری...

تو هیچ فرق نکردی هنوز شیرینی
هنوز شکل همان روزهای دیداری!

چرا بهانه و ای کاش ما که می دانیم
تمام می شود این انتظار اجباری...

دوباره صبح همان صبح ناب خواهد شد
دوباره خواب پر از رنگ و بوی بیداری!


دیدگاه ها (۳)

ﻓﺮﯾﺪﻭﻥ ﻣﺸﯿﺮﯼ ﺷﻌﺮﯼ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ " ﺑﯽ ﺗﻮ ﻣﻬﺘﺎﺏ ﺷﺒﯽ ﺑﺎﺯ ﺍﺯ ﺁﻥ ﮐﻮﭼﻪ ﮔﺬ...

`باز باران با ترانه میخورد بر بام خانه 、、`、、ヽ、ヽ ヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽ、...

دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیستکس در همه آفاق به دلتنگی من ن...

عصرِ دایناسور،عصرِ سنگ،عصرِ آهن...تاریخ را اشتباه نوشته‌اند....

یک شب هم باید با هم بیدار بمانیم تا خود صبح . هی چشمهای تو پ...

پارت ۳

یک نفر تو خیابونای مغز من همیشه راه میره قدم میزنه . خیابونا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط