در دبستان های غیردولتی

در دبستان های غیردولتی
می زدم هی چرخ چندین ساعتی

تا کنم فرزند خود را ثبت نام
تا نباشد مثل بابایش عوام!

بعد کلی جستجوی بی امان
یافتم یک مدرسه نزدیکمان

وارد دفتر شدم گفتم: « سلام
آمدم این جا برای ثبت نام »

گفت آقای مدیر از پشت میز:
« پر کنید این فرم را، لطفا تمیز!»

با غرور و با تفاخر مثل شیر
فرم را پر کردم و دادم مدیر

ناگهان دیدم مدیر محترم
می نویسد مطلبی را با قلم

گفت: « از صرف زمان پرهیز کن
ابتدا این فیش را واریز کن!»

تا که دیدم فیش را حیران شدم
مثل یک مرغابی بریان شدم!

مثل آن فنچی که باشد در قفس
رو به ایشان کردم و گفتم سپس:

مبلغ فیش شما جانکاه بود
قیمتش هم نرخ دانشگاه بود!

بچه ام را با چنین پول خفن
میبرم دانشگهی در «منهتن»

آمدم از مدرسه بی جنب و جوش
شیر بودم اول و گشتم چو موش!

امیرحسین خوش حال « کولی »
دیدگاه ها (۱)

من سرت را روی نی دیدم همان هنگام که ...مسلمت دلواپس و کوف...

.

اگر نیک بنگریم خواهیم دید:اون دزدها و جنایتکارهایی که ایران ...

پسرکی را دیدم که در ﻧﻘﺎﺷﯽ ﺧﻮﺩ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺭﺍ ﺳﯿﺎﻩ ﮐﺸﯿﺪ ﺗﺎ ﭘﺪﺭ ﮐﺎﺭ...

{ 𝐵𝑒𝓉𝓌𝑒𝑒𝓃 𝓉𝑜𝓌 𝓈𝓅𝒶𝒸𝑒𝓈 }𝒫𝒶𝓇𝓉 ²..درحالی که پیاده و چمدون به دس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط