عروسقاتل

#عـروس‌ِقاتـل
part_۲۲
The killer bride


ولی شرایط مجبورم کرده بود، پس خودمو قانع کردم و به سمت اتاقم رفتم زیادی تو خونه مونده بودم باید میرفتم شرکت!

...
"ویو ا/ت"
- سرم درد میکنه

اجوما با نگرانی لب زد:
- دخترم دیشب تا صب تو تب سوختی براهمونه

سرماخوردی فکر کنم مواظب باش لباس گرم بپوش زود خوب بشی

با بغض بهش خیره شدم، تازه یادم اومد تهیونگ باهام چیکار کرد و اون باعث حال الانمه.

دلم میخاست برم حموم پس روبه اجوما گفتم:
- من میخوام برم حموم
میشه بهم لباس بدی؟
لباس ندارم

با ناراحتی دمغ شده گفت:
- نمیشه دخترم اقا گفت بیدارشدن کنم لباساتونو بپوشید شب مهمون دارن.

با بی تفاوتی لب زدم:
- من که لباس ندارم چه لباسی؟

به تخت اشاره کرد که گیج شده تختو نگاه کردم با دیدن فرم لباسی که مثل خدمتکار بود با شوک لب زدم:
- این فرم خدمتکارا نیست؟

سری تکون داد که گفتم:
- ینی من خدمتکار میشم؟
بازم سری تکون داد که با شوک  چشمامو بستم نمیتونستم نفس بکشم.

اون گف نمیخواد عذابم بده
با مکث لب زدم:
- مهمون کیه؟
- دوست دختر اربابه

بهت زده گفتم:
- چی؟دوست دخترش؟
دوست دختر داره
دیدگاه ها (۶)

حکایت خیلیامونه :)

#عـروس‌ِقاتـلpart_۲۳The killer bride بهت زده گفتم:- چی؟دوست ...

#عـروس‌ِقاتـلpart _21The killer bride - آقا بخدا پیگیرش بودم...

بیب من برمیگردمپارت : 56( جنی) از خواب بیدار شدم و رفتم حموم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط