رمان هم خونه های ما

«رمان هم خونه های ما»
پارت:۲
جنی با سرعت به سمت در رفت ودر رو باز کرد ،ولی با وجود چیزی که دید از تعجب جیغ کشید
^:چیشد،چیشد
لیسا با چیزی که دید سرجاش میخ کوب شد،جیسو بود اما هفتا پسر دیگه هم با لباس های نسبتا معمولی اما بنظر گرون،مو های بعضی از انها رنگ شده بود و قیافه های خیلی اشنایی داشتن

^:من این پسر هارو کجا دیدم «تو ذهنش»
-:سلام «با صدای اروم»
ویو جیسو
روشو برگردوند رو به پسرا و گفت
-:بیان تو
و رو به ما کرد و گفت برین بشینید توضیح میدم
پسر ها سلام کردن و اروم ،اروم به سمت مبل راه رفتن وسر به زیر نشستن
لیسا رو به جنی کرد و اروم گفت
^:اینا کی هستن
*: بی تی اس «لرزون،لرزون و اروم»
لیسا حرفی نزد و اروم به سمت اشپز خونه حرکت کرد جنی هم باهاش امد«اشپز خونه در نداشت اپن بود و از حال دیده میشد» پسر ها سرشون رو بالا اوردن و تو اشپز خونه را نگاه کردن،جنی،لیساوجیسو هم اشپز خونه را نگاه میکردن
^:رزی داره چیکار میکنه؟
رزی هدفون تو گوشش بود و داشت میرقصید و غذا درست میکرد و متوجه هیچکدوم از اتفاق ها نشده بود
*:وای از دست رزی
پسر ها همین طور به رزی نگاه میکردن
-:رزی،رزی،رزی«با صدای بلند»
رزی صدای جیسو رو نمیشنید
جنی زد رو شونه ی رزی،سرش رو برگردوند و به بچه ها نگاه کرد
+:.... چیشده؟ اینا کی هستن؟ اینجا چیکار میکنن؟میشه یکی توضیح بده
-:اروم باش رزی،بچه ها بیاین بشینید تا توضیح بدم

بچه ها اروم به سمت مبل راه رفتن و نشستن و صبر کرد تا جیسو حرف بزنه
-:قضیه اینه که..
من که رفتم مغازه خرید کنم تو مغازه اینا رو دیدم و شناختمشون ازشون پرسیدم چرا اینجا هستن و چی شده،اینا هم گفتن ما چند روز قبل از کنسرتی که داشتیم مدیر برنامه ی ما بهمون خیانت کرد و ما اونو اخراج کردیم و چند روز بعد که کنسرت داشتیم فهمیدیم مدیر برنامه ی صابق ما که بهمون خیانت کرده بود راجب ما شایعه های عجیبی پخش کرده و تو کنسرت وقتی داشتیم اجرا میکردیم دیدیم مردم تابلو های
زیادی تو دستشون گرفته بودن که رو اونا کلی بدو بیراه راجب ما گفته بودن ما هم حواسمون پرت شد و کنسرت رو خراب کردیم و میخواستیم چند روز تا وضع بهتر بشه بریم هتل بمونیم ولی خیلی خبرش پخش میشد داشتیم فکر میکردیم چیکار کنیم
-:که همون موقع من پیداشون کردم....
دیدگاه ها (۴)

بچه ها میشه لطفا نظرتون رو راجب رمان بگین میخوام ببینم رمانم...

«رمان هم خونه های ما»پارت:۳-:که همون موقع من پیداشون کردم+:ب...

«رمان هم خونه های ما»پارت:۱ویو رزیصبح از خواب زود تر از همه ...

معرفی رمان «هم خونه های ما»ژانر:«خودمم نمیدونم»شخصیت ها:پارک...

چرا من پارت 1۰بچه ها یه توضیح کوتاه درمورد اعضای بلک پینک او...

پارت ششم رمان عشق اجباری

پارت پنجم رمان عشق اجباری

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط