تا شدم بی خبر از خویش

تا شدم بی خبر از خویش ،
خبرها دیدم،،،،

بی خبر شو ، که خبرهاست ،
در این بی خبری ،،،،
دیدگاه ها (۴)

"محروم" ز رویت من و "محرَم" به تو او شدلعنت به تو ای "واو" ن...

.از راه دوری آمدم،آغوش خود را باز کنچرخی بزن دور و بَرَم،قدر...

دلــتــنــگــــــمشـبـیــه تـقـویـمــی که جـمـعــه هـایــش...

خدا میداند...............چند نفر همین ساعت ها.....توی اتاقشا...

تا آینه رفتم که بگیرم خبر از خویشدیدم که در آن آینه همجز تو ...

محبوب من!در دنیا جز شما خبری نیستشما تنها خبر خوش این عالمید...

میگفتند رفتن‌هایِ واقعی هیچگاه خبر نمیدهند ؛ زمانی که به خود...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط