واییی دستاش چقدنرموکوچولوبودن دلم نمیومدچشاموبازکنم بااین
واییی دستاش چقدنرموکوچولوبودن دلم نمیومدچشاموبازکنم بااینکه نمیدونستم کی وچی میخوادولی خیلی حس خوبی داشت
+اه زن دالی پاشودیجه
باشنیدنه جمله اش فهمیدم که کیه
بالبخنده گنده ام چشاموبازکردم
یه لبخنده ناززدوخیلی معدب
+سلام زن دالی جوونم
من:سلام خوشگل خانوم
ودستاشوگرفتموهردوروبوسیدم
من:فدایه این دستایه کوچولوت بشم که روزه منوانقدخوب شروع کردن
+دالی امیل علی گف بیام بیدالت للم بلیم ناهال بهوریم
من:وااای من اون زبونه توروبخورم
+ههههههه میهاین زبونمو بهورین من دیگه نتونم حف بزلم
من:بلندبلندخندیدم نه زن دایی جووونم اسمه خوشگلتونمیخوایی بگی
+اسمه من تلانه اس اسمه توچیه
من:چه اسمه نازی اسمه منم الناس
ترانه چه اسمه خوبی مثه خودش خوشگل بودترانه موهایه بلندبورفرداش باچشمایه عسلی صورت سفیددماغ کوچیک لبایه قلوه ایی کوچولو صورتی
ترانه:بیلایجه گُسنَمه
خنده بلندی سردادم ولپشوکشیدم گفتم باشه شیطون خانوم فقدواسالباس بپوشم بریم
ترانه:لباس که دالی
من:نمیشه که اینالباس خوابن زشته بااینابریم
سرشوبه علامته باشه کج کردکه من بیشتردلم غنج رف
یعنی چی الان من زن،دایی این شیطونم چه خوبه یه حسه خوبی داش وقتی زن دایی صدام میکرد.
یه شلواره گشاددامنیه مشکی پوشیدم بایه تابه مشکیه به جنسه ریون موهامم شونه کردم وبازگذاشتمشون بایه خط چشم به طرفه ترانه که گذاشته بودمش رومیزتوالت وداش بازیورالات تویه جعبه بازی میکردبرگشتم بریم
بااین حرفم دستاشوبازکردکه یعنی بزارم زمین بااین حرکتش یه لبخندزدم وبغلش کردموگذاشتمش روزمین چقدبچه خوبه ازصبح که پاشدم یک لحظه ام لبخندازرولبام کنارنرفته
دستشوگرفتم وباهم به طرفه پذیرایی رفتیم
چشمم به همون خانومی که توخواستگاریوعقددیده بودم اوفتاد تویه آشپزخونه مشغوله آماده کردن صبحانه بود
ترانه بدوبدورف طرفش:مامانی دونم مااومدیم
مامانه ترانه به طرفمون برگشت وبادیدن من بایه لبخندبه طرفم اومد ودستاشوبه نشانه بغل کردن بازکردمنم دستاموبازکردم وهموبغل کردیم
مامان ترانه:سلام عزیزدلم
من:سلام خوش اومدید
مامان ترانه ریزنگام کرد وگف:اولن اومدیدنه واومدی دومن ممنون
واقعاببخشیدمارفته بودیم اصفهان نتونستم بیام دیدنت تازه دیروزبرگشتیم
من:نه بابااین چه حرفیه همین الانم خیلی لطف کردی که اومدی
مامان ترانه:برین بشینین صبونه روبیارم
من:توبروبشین منوترانه حاظرمیکنیم
بایه لبخندرف نشس چه بی تعارف
من یکی یکی چیزایی که مامان ترانه آماده کرده بودومیدادم ترانه ترانه ام بادستایه ریزش میبردومیزومیچید
من:ترانه
ترانه:بله زن دالیی
من:داییت کجاس
ترانه:لف نون بهره
اوووو چه کارایی میکنه این گوریل
دیگه تقریباتموم شده بوددوتایی رفتیم نشستیم
مامان ترانه:دستتون دردنکنه
من:نوش جان راسی من هنوزاسمتونمیدونم
مامان ترانه:باتعجب بهم نگاکردچشاش چهارتاشده بودمامان اینانگفتن بهت
من:نه اخه نه من پرسیدم نه حرفیی پیش اومده که بگن
مامان ترانه:یاسمین
بابازشدن درسرموبع طرف دربرگردوندم گوریل واردشداووف چه خوشتیپم کرده واسه یه نون خریدن
گوریل:به به سلام برخانومه خابالو
من:شمامثه جغدنمیخوابی دلیل براین نیس که بقیه دیربیدارمیشن
گوریل:وی وی وی زبونتوقیچی میکنما
من:زاییده نشده
+اه زن دالی پاشودیجه
باشنیدنه جمله اش فهمیدم که کیه
بالبخنده گنده ام چشاموبازکردم
یه لبخنده ناززدوخیلی معدب
+سلام زن دالی جوونم
من:سلام خوشگل خانوم
ودستاشوگرفتموهردوروبوسیدم
من:فدایه این دستایه کوچولوت بشم که روزه منوانقدخوب شروع کردن
+دالی امیل علی گف بیام بیدالت للم بلیم ناهال بهوریم
من:وااای من اون زبونه توروبخورم
+ههههههه میهاین زبونمو بهورین من دیگه نتونم حف بزلم
من:بلندبلندخندیدم نه زن دایی جووونم اسمه خوشگلتونمیخوایی بگی
+اسمه من تلانه اس اسمه توچیه
من:چه اسمه نازی اسمه منم الناس
ترانه چه اسمه خوبی مثه خودش خوشگل بودترانه موهایه بلندبورفرداش باچشمایه عسلی صورت سفیددماغ کوچیک لبایه قلوه ایی کوچولو صورتی
ترانه:بیلایجه گُسنَمه
خنده بلندی سردادم ولپشوکشیدم گفتم باشه شیطون خانوم فقدواسالباس بپوشم بریم
ترانه:لباس که دالی
من:نمیشه که اینالباس خوابن زشته بااینابریم
سرشوبه علامته باشه کج کردکه من بیشتردلم غنج رف
یعنی چی الان من زن،دایی این شیطونم چه خوبه یه حسه خوبی داش وقتی زن دایی صدام میکرد.
یه شلواره گشاددامنیه مشکی پوشیدم بایه تابه مشکیه به جنسه ریون موهامم شونه کردم وبازگذاشتمشون بایه خط چشم به طرفه ترانه که گذاشته بودمش رومیزتوالت وداش بازیورالات تویه جعبه بازی میکردبرگشتم بریم
بااین حرفم دستاشوبازکردکه یعنی بزارم زمین بااین حرکتش یه لبخندزدم وبغلش کردموگذاشتمش روزمین چقدبچه خوبه ازصبح که پاشدم یک لحظه ام لبخندازرولبام کنارنرفته
دستشوگرفتم وباهم به طرفه پذیرایی رفتیم
چشمم به همون خانومی که توخواستگاریوعقددیده بودم اوفتاد تویه آشپزخونه مشغوله آماده کردن صبحانه بود
ترانه بدوبدورف طرفش:مامانی دونم مااومدیم
مامانه ترانه به طرفمون برگشت وبادیدن من بایه لبخندبه طرفم اومد ودستاشوبه نشانه بغل کردن بازکردمنم دستاموبازکردم وهموبغل کردیم
مامان ترانه:سلام عزیزدلم
من:سلام خوش اومدید
مامان ترانه ریزنگام کرد وگف:اولن اومدیدنه واومدی دومن ممنون
واقعاببخشیدمارفته بودیم اصفهان نتونستم بیام دیدنت تازه دیروزبرگشتیم
من:نه بابااین چه حرفیه همین الانم خیلی لطف کردی که اومدی
مامان ترانه:برین بشینین صبونه روبیارم
من:توبروبشین منوترانه حاظرمیکنیم
بایه لبخندرف نشس چه بی تعارف
من یکی یکی چیزایی که مامان ترانه آماده کرده بودومیدادم ترانه ترانه ام بادستایه ریزش میبردومیزومیچید
من:ترانه
ترانه:بله زن دالیی
من:داییت کجاس
ترانه:لف نون بهره
اوووو چه کارایی میکنه این گوریل
دیگه تقریباتموم شده بوددوتایی رفتیم نشستیم
مامان ترانه:دستتون دردنکنه
من:نوش جان راسی من هنوزاسمتونمیدونم
مامان ترانه:باتعجب بهم نگاکردچشاش چهارتاشده بودمامان اینانگفتن بهت
من:نه اخه نه من پرسیدم نه حرفیی پیش اومده که بگن
مامان ترانه:یاسمین
بابازشدن درسرموبع طرف دربرگردوندم گوریل واردشداووف چه خوشتیپم کرده واسه یه نون خریدن
گوریل:به به سلام برخانومه خابالو
من:شمامثه جغدنمیخوابی دلیل براین نیس که بقیه دیربیدارمیشن
گوریل:وی وی وی زبونتوقیچی میکنما
من:زاییده نشده
- ۱.۳k
- ۳۰ مرداد ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط