فیک تهیونگ پارت 21
فیک تهیونگ پارت 21
رفت بیرون از اتاق و رفتم تو فکر ک تهیونگ خیلی بهم توجه میکنه جای خوشحالیه ک انقدر مورد توجه اش قرار میگیرم ولی اون خیلی ب فکر ایندس دلم میخواست از کاراش سر درارم ک چیکار میکنه و چرا نگرانمه توی فکر بودم ک و چشمام و بستم و همونجور توی رویاهام غرق بودم ک با تکون خوردن تخت چشمام و باز کردم ک تهیونگ با کیسه ی اب گرم بالا سرم دیدم پتو رو کنار زد کسیه رو زیر دلم گذاشت و گفت
تهیونگ:برات خوبه
ی لبخند زدم وگفتم
میسو:ممنون میتونم بگم ک تو بیشتر از مامانم بهم توجه میکنی
ی لبخند مستطیلی زد و گفت
تهیونگ:نمیتونی فکرشو بکنی چقدر دوست دارم نمیدونم ب عشق در نگاه اول اعتقاد داری یا ن ولی من توی یک نگاه عاشق شدم
ی لبخند از سر خجالت زدم و گفتم
میسو :من میتونم بگم ک بعد از دیدنت یکم ک ن ولی ذهنم در گیرت شده بود
تهیونگ:پس خانوم کوچولوام بدش نیومده پس چرا وقتی میخواستم ببوسمت در رفتی
میسو:یااا تهیونگ خان منم ی دفعه بگم دوست دارم و ببوسمت نمترسی و فرار نمی کنی بعدشم زسادی مث فیلما میشه
تهیونگ زیر لب گفت
تهیونگ:بیا بزن
میسو:ب وقتشم میزنم
تعیونگ کنجکاو نگام کرد و گفت
ته:بهت نمی خوره انقدر خشن باشی
میسو:همینه ک هس
این و گفتمه و پتو رو کامل روی سرم کشیدم ک گفت
ته:حیف ک نمیشه تنبیهت کرد الان فک کنم الان خوشبخت ترین دختری و گرنه الان باید ناله میکرد
.......
رفت بیرون از اتاق و رفتم تو فکر ک تهیونگ خیلی بهم توجه میکنه جای خوشحالیه ک انقدر مورد توجه اش قرار میگیرم ولی اون خیلی ب فکر ایندس دلم میخواست از کاراش سر درارم ک چیکار میکنه و چرا نگرانمه توی فکر بودم ک و چشمام و بستم و همونجور توی رویاهام غرق بودم ک با تکون خوردن تخت چشمام و باز کردم ک تهیونگ با کیسه ی اب گرم بالا سرم دیدم پتو رو کنار زد کسیه رو زیر دلم گذاشت و گفت
تهیونگ:برات خوبه
ی لبخند زدم وگفتم
میسو:ممنون میتونم بگم ک تو بیشتر از مامانم بهم توجه میکنی
ی لبخند مستطیلی زد و گفت
تهیونگ:نمیتونی فکرشو بکنی چقدر دوست دارم نمیدونم ب عشق در نگاه اول اعتقاد داری یا ن ولی من توی یک نگاه عاشق شدم
ی لبخند از سر خجالت زدم و گفتم
میسو :من میتونم بگم ک بعد از دیدنت یکم ک ن ولی ذهنم در گیرت شده بود
تهیونگ:پس خانوم کوچولوام بدش نیومده پس چرا وقتی میخواستم ببوسمت در رفتی
میسو:یااا تهیونگ خان منم ی دفعه بگم دوست دارم و ببوسمت نمترسی و فرار نمی کنی بعدشم زسادی مث فیلما میشه
تهیونگ زیر لب گفت
تهیونگ:بیا بزن
میسو:ب وقتشم میزنم
تعیونگ کنجکاو نگام کرد و گفت
ته:بهت نمی خوره انقدر خشن باشی
میسو:همینه ک هس
این و گفتمه و پتو رو کامل روی سرم کشیدم ک گفت
ته:حیف ک نمیشه تنبیهت کرد الان فک کنم الان خوشبخت ترین دختری و گرنه الان باید ناله میکرد
.......
۷۴.۸k
۲۲ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.