میگفت تاحالا تو زندگیم عاشق نشده بودم ولی خب شدم من از

میگفت تاحالا تو زندگیم عاشق نشده بودم ، ولی خب شدم، من از عاشق شدن میترسیدم ولی توی این راه قدم گذاشتم ، حس شیرین عشق هر روز قلبمو جلا میداد زخم عشق خوردم ، شکستم ، اونم بارها و بارها
دست کشیدم حتی
خواستم فراموش کنم
بارها و بارها ولی نشد...
عقلم میتونست قلبم طاقت نداشت ، طاقت نیاورد
پذیرفتم که بدون عشق دیگه نمیتونم ادامه بدم ، اگه میخوام عادی زندگی کنم اگه میخوام حالم خوب باشه اگه میخوام ب چیزای دیگه ام فک کنم و از زندگی لذت ببرم باید قلبم آروم باشه اونم فقط در صورتی که عشقو توش زنده نگه دارم
بعضی وقتا زورِ بعضی چیزا فراتر از قدرت ماست و باید تسلیم بشیم ( خودمو میگم) زور الکی نزنیم دلمون واسه این قلبه که این قدر قشنگ و پرشور میزنه بسوزه و ب حرفش گوش کنیم ... دنیا دو روزه
ارزششو نداره بخوای قلبتو ساکت کنی
زندگی اینجوری دلچسب تره لبخندت عمیقتر و
قشنگتره حتی ببین چشماتم چقدر قشنگ تر میخندن ، حتی اگه اشکتم سرازیر میشه ببین چقدر قشنگه که واسه عشق باشه...
راستی ، از وقتی تسلیم شدم آرومترم
زندگیم رنگ دیگه ایی ب خودش گرفته ، از هیچ پیشامدی عصبانی و ناراحت نمیشم ، حس میکنم قدرت تصمیم گیری توی روزمره ام بهتر و عاقلانه تر شده، تا وقتی من هستم و وجودم توی دنیاست اسیر و مطیع عشقم و دیگه هیچ وقت سعی نمیکنم فراموشش کنم...
#دلنوشته_آفرینش
#آفرینش#ویسگون
#هدف#زندگی#عشق🩵
دیدگاه ها (۰)

همیشه تو🩵؛در جایی از من خواهی بود...شاید در یادمشاید در قلبم...

زیباترین حرفت را بگوشکنجه‌ی پنهان سکوتت را آشکار کنو هراس مد...

«قشنگ» بود🩵و سر انگشتانشبه فلسفه‌ی بوسه آغشتهزبان پلک را می‌...

من زنی را می‌شناسم کههیچ‌گاه در انتظار ظهور دستی برای برآورد...

بازیگرامون همشون معروف و خوشگل هستن چی از این بهتر میتونه با...

من معذرت میخوام بابت تمام وقتایی که باید درکت میکردم و نکردم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط