قشنگ بود

«قشنگ» بود🩵
و سر انگشتانش
به فلسفه‌ی بوسه آغشته
زبان پلک را می‌فهمید
و روی مردمک‌هایم
می‌نوشت « خواب »
قطره قطره
روی شانه‌هایش آب می‌شدم
و بال‌هایش
در رودخانه‌ی تنم غرق می‌شد

صدایش
احساس شاعرانه‌ی پرواز بود
که فاصله‌ی عشق و جنون را
در کسری از ثانیه می‌فهمید
و چشم‌هایش
مرا از کابوسی نجات می ‌داد
که اسیرش بودم

موهایش
جنگلی از بادام‌های تلخ
گس بود
مثل خون من

بوسیدمش
و قسمتی از روحم را
در تنش جا گذاشتم
درست پشت گردنش.


#روشنک‌آرامش
#آفرینش
#ویسگون
دیدگاه ها (۰)

میگفت تاحالا تو زندگیم عاشق نشده بودم ، ولی خب شدم، من از عا...

همیشه تو🩵؛در جایی از من خواهی بود...شاید در یادمشاید در قلبم...

من زنی را می‌شناسم کههیچ‌گاه در انتظار ظهور دستی برای برآورد...

ذوق آدما رو کور نکنید!شاید اونا چیزی جز این تو زندگیشون ندار...

عشـــق تحقیر شـده𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟐︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼⏜۪۪۪︵...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط