شراب سرخ ۵۹
شراب سرخ ۵۹
#red_wine🍷
کیم همانطور که روی مبل تکیه زده بود پکی عمیق به سیگارش میزد..
اخمی کردم .. اصلا از سیگار خوشم نمیامد.
لباسم را روی دسته مبل رها کردم ، روبرو اش قرار گرفتم و سیگار را از بین لبانش برداشتم و گفتم:بسته دیگه خودتو با سیگار خفه کردی.
به سمت بالکن رفتم و در را باز کردم تا هوای اتاق تصفیه شود.
از پشت مردی را در آغوش کوچکم کشیدم که زخم خورده بود ، مردی که سعی داشت غرورش را حفظ کند ، کسی که از اعتمادش سو استفاده شده بود ..
دستانم را دورش حلقه کردم و گفتم:میفهمم چقدر برات سخته..هممون شوکه شدیم..کی فکرشو میکرد مایک فرزند ارشد راشل و وارث تجارت او باشه.... اما من پیشتم توی خودت نگه ندار..میخوای باهم حرف بزنیم..شاید آرومت کنه!
کیم سمتم چرخید و گفت: حرف زدن...کاش با حرف زدن میشد حلش کرد..
_اما میشه آروم شد!
کیم نگاه وحشی و خمار اش را بهم انداخت و گفت:من فقط با تو آروم میشم..
او من را میخواست...درست در شبی که نامزد واقعیم را دیده بودم...اما این درست بود؟ حالا که جئون اینجاست با او رابطه داشته باشم؟
اما فکر نکنم بتونی!
ممکن بود نتونم؟ بخاطر جئون...
ا.ت فکر کردی جئون رابطه نداره! او امشب با همان پارتنرش نشان داد همچین تعهدی به من نداشته ، حتی جشن بالماسکه هم همینطور..او سعی داشت با من لاس بزند..چرا من باید به همچین آدمی وفادار میماندم ، با اینکه در اعماق قلبم من هم کیم را میخواستم..
مردی که دشمنم بود..
او به من تعهد داده بود اما نامزد خودم نه..
من خودم را برای جئون نمیدانستم بلکه متعلق به کیم میدانستم..
خودم پیش قدم شدم ..
این پارت حاوی صحنه های اروتیک 20 سال میباشد🔞‼️
-ا.ت ویو-
بعد دوش مختصری که گرفتم لباس مناسبی تن کردم و موهایم را بافتی زدم..
تصمیم گرفتم برای خوردن صبحانه پایین بروم..
از اتاق خارج شدم و به سمت پله ها قدم برداشتم..
پله اولی را رد کردم اما هنوز به پله دومی نرسیده بودم که ناگهان حس کردم دو دست پشتم قرار گرفت و محکم من را به سمت پله ها هل داد..
با از دست دادن تعادلم جیغی کشیدم و روی پله ها پرت شدم با برخورد محکم سرم به قسمت تیزی پله ، چشمانم سیاهی رفت و از هیجده تا پله روی سرامیک های سرد و سفت خانه افتادم..
گرمی خون را پس سرم حس کردم و همین باعث شد بترسم و قبل انکه فرد بالای پله ها را ببینم در سیاهی مطلقی فرو رفتم..
ادامه دارد...
برای خوندن پارت حذفی و سانسور شده این قسمت میتونید کامنت بزارین براتون بفرستم🥰💜
پارت اسمات متن تصویر هست . لطفا نسبت سنی رو رعایت کنید .
شرط های پارت بعد ۳۰ لایک وتوی ناشناس نظراتتون رو بگید . منتظرتونم قشنگا
https://harfeto.timefriend.net/17203439087125
#red_wine🍷
کیم همانطور که روی مبل تکیه زده بود پکی عمیق به سیگارش میزد..
اخمی کردم .. اصلا از سیگار خوشم نمیامد.
لباسم را روی دسته مبل رها کردم ، روبرو اش قرار گرفتم و سیگار را از بین لبانش برداشتم و گفتم:بسته دیگه خودتو با سیگار خفه کردی.
به سمت بالکن رفتم و در را باز کردم تا هوای اتاق تصفیه شود.
از پشت مردی را در آغوش کوچکم کشیدم که زخم خورده بود ، مردی که سعی داشت غرورش را حفظ کند ، کسی که از اعتمادش سو استفاده شده بود ..
دستانم را دورش حلقه کردم و گفتم:میفهمم چقدر برات سخته..هممون شوکه شدیم..کی فکرشو میکرد مایک فرزند ارشد راشل و وارث تجارت او باشه.... اما من پیشتم توی خودت نگه ندار..میخوای باهم حرف بزنیم..شاید آرومت کنه!
کیم سمتم چرخید و گفت: حرف زدن...کاش با حرف زدن میشد حلش کرد..
_اما میشه آروم شد!
کیم نگاه وحشی و خمار اش را بهم انداخت و گفت:من فقط با تو آروم میشم..
او من را میخواست...درست در شبی که نامزد واقعیم را دیده بودم...اما این درست بود؟ حالا که جئون اینجاست با او رابطه داشته باشم؟
اما فکر نکنم بتونی!
ممکن بود نتونم؟ بخاطر جئون...
ا.ت فکر کردی جئون رابطه نداره! او امشب با همان پارتنرش نشان داد همچین تعهدی به من نداشته ، حتی جشن بالماسکه هم همینطور..او سعی داشت با من لاس بزند..چرا من باید به همچین آدمی وفادار میماندم ، با اینکه در اعماق قلبم من هم کیم را میخواستم..
مردی که دشمنم بود..
او به من تعهد داده بود اما نامزد خودم نه..
من خودم را برای جئون نمیدانستم بلکه متعلق به کیم میدانستم..
خودم پیش قدم شدم ..
این پارت حاوی صحنه های اروتیک 20 سال میباشد🔞‼️
-ا.ت ویو-
بعد دوش مختصری که گرفتم لباس مناسبی تن کردم و موهایم را بافتی زدم..
تصمیم گرفتم برای خوردن صبحانه پایین بروم..
از اتاق خارج شدم و به سمت پله ها قدم برداشتم..
پله اولی را رد کردم اما هنوز به پله دومی نرسیده بودم که ناگهان حس کردم دو دست پشتم قرار گرفت و محکم من را به سمت پله ها هل داد..
با از دست دادن تعادلم جیغی کشیدم و روی پله ها پرت شدم با برخورد محکم سرم به قسمت تیزی پله ، چشمانم سیاهی رفت و از هیجده تا پله روی سرامیک های سرد و سفت خانه افتادم..
گرمی خون را پس سرم حس کردم و همین باعث شد بترسم و قبل انکه فرد بالای پله ها را ببینم در سیاهی مطلقی فرو رفتم..
ادامه دارد...
برای خوندن پارت حذفی و سانسور شده این قسمت میتونید کامنت بزارین براتون بفرستم🥰💜
پارت اسمات متن تصویر هست . لطفا نسبت سنی رو رعایت کنید .
شرط های پارت بعد ۳۰ لایک وتوی ناشناس نظراتتون رو بگید . منتظرتونم قشنگا
https://harfeto.timefriend.net/17203439087125
۱.۶k
۰۸ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.