در پشت غزلهای من ای یار کسی نیست

در پشت غزلهای من ای یار کسی نیست………
خوابند همه خفته بیدار کسی نیست!!!

در خانه تاریکتر از زندگی من ………
جز سایه تنهائی و دیوار کسی نیست!!!

آن کس که به دنیای غزل بدرقه مان کرد…………
رفته است وبا رفتنش انگار کسی نیست!!!!

گر آمدن و رفتن او حادثه بوده است………
پس منتظر لحظه دیدار کسی نیست!!!

ما جزو غزلهای غریبانه خویشیم ………
ما را نفسی در پی تکرار کسی نیست!!!

هنگام سفر دست خداوند سپردیم………
جز او که در این کوچه و بازار کسی نیست!!!

رفتی و پس از رفتنت ای یار در این شهر………
انگار کسی هست وانگار کسی نیست!!
دیدگاه ها (۳)

احساس می کردم نداری هیچ مانندیبعد از تو دیگر هیچ کس با هیچ ل...

#کاری_به_کار_همدیگر_نداشته_باشیم...باور کنید تک تک آدم ها زخ...

دمدمه های غروب جایی درست پشت همین پنجره !که تنها دلخوشی من ا...

#امشب_تو_چه_میگویی......امشب تو چه می گویی، دیوانه منم یا تو...

دیدار آخر

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط