دو پارتی سانو مانجیرو

اسم شما:آیانه شیمورا
چهره:هرجور خودتون مایلید تصور کنید،اما اگه نمیتونید،از چهره ی توی اسلاید سه ایده بگیرید.
سن:متغیر

۱۵ سالگی،تومان به سوی دعوا با گنگ تنجیکو!
ویو آیانه
بزارید خودنو معرفی کنم،یه ادم عادیم با یه زندگیه کاملا عادی،البته اگه اینکه بچه طلاقم رو در نظر نگیریم همه چی تا اینجا عالی پیش رفته،متاسفانه،هنوز شوشو ندارم(شوشو:کنایه از شوهر*دوست پسر)
امااا،کلی دوست از کله توکیو و یه دوست دارم که حاضره جونش رو برام بده،مامانم و داداشمم هستن،اره بابا زندگی عالی،ایم فاین،
دو دقیقه بعد:من شوشو موخواممم
بیخیال حواشی،من داشتم تو خیابون ها سرگردون قدم میزدم که چندتا پسر دیدم،میرن دعوا؟میشه دنبالشون کنم؟شر نشه؟هرچه بادا باد،تا فردا بیاید فکر فردا کنیم.(خواهر به دنبال تومان)
ویو نویسنده
ایانه در طول دعوا:اونا چرا اونجا نشستن؟دکورین؟تیر نزن به پاششش،این دیه کیه؟حاجی پشمام دختره چه خوشگلهه،مو طلایی چه کراشههه؟جون دوتا درازززز
بیخیال،بعد از دعوا،ایانه از قصد تاکید میکنم از قصد،خودشو میندازه رو هینا و..(دوستیعلی)
آیانه،از طریق هینا با تومان صمیمی میشه،و..حتی شوشویش را میابد،البته نه کامل

روزی از روز های بهاری،پارک توکیو،قرار دوستان مایکی و آیانه.
مایکی:آیانه_چان،ببخشید که دوست دارم،ببخشید که زمان بندی بدی دارم،متاسفم که به دلم نشستی،قرار نبود اینجوری بشه،ولی دیگه نمیتونم احساستم بروز پیدا میکنه،باید بکنه،احساساته منو،میپذیری؟
آیانه:متاسفم،مایکی_کون،من شمارو،بیشتر از یه دوست نمیبینم
آیانه اون مکان رو،بدونا اینکه حرفای مایکی رو بشنوه ترک کرد:سوکا،به هر حال،تو ماله منی(پوزخند)