پارت سه

پارت سه
کیمیا: آیرین راستش من قراره برای عید بیام تهران امیدوارم بتونیم همو ببینیم
آیرین : واقعا این که خیلی خوبه امیدوارم زود تر بیای
کیمیا : اره اره
آیرین : بنظرت به من کدوم لباس میاد؟
کیمیا :خوب بنظرت میخوای چیکار کنی برای عکس؟
آیرین :اره میخوام عکس بگیرم با یه کلاه سیاه
کیمیا : (عالیه امیدوارم عکس هم برام بفرسته اوه پیام داد)
کیمیا :خوب اگه کلاهت سیاه هست لباست هم سیاه باشه
آیرین :باشه ممنونم من میرم عکس بگیرم
کیمیا :باشه منم کار دارم میرم
آیرین آفلاین میشه
کیمیا: زنگ میزنه به دوستش
کیمیا :الو دیانا
دیانا : الو سلام چطوری بله کار داشتی
کيميا : اره خونه ای؟
دیانا :اره خونم میخوای بیای؟
کیمیا قطع میکنه
کیمیا :میرم خونش
کیمیا میره خونه ی. دیانا
دیانا : خوبه بهت گفتم نیای حالا تا کی میمونی؟
کیمیا : امشب اینجام حرف اضافی نزن اوکی
دیانا : خدایا اوکی
کیمیا میاد بخوابه که یه شماره ی ناشناس بهش زنگ میزنه و کیمیا گوشی رگ بَر میداره
کیمیا:الو بله
شماره ی ناشناس :.......
برای ادامه 10تا لایک 😏