یکبار از زنی موفق خواستم تا راز خود را با من در میان بگذا
یکبار از زنی موفق خواستم تا راز خود را با من در میان بگذارد ! لبخندی زد و گفت :
موفقیت من زمانی آغاز شد که نبردهای کوچک را به جنگجویان کوچک واگذار کردم . دست از جنگیدن با کسانی که غیبتم را می کردند برداشتم ، دست از جنگیدن با خانواده همسرم کشیدم . دیگر به دنبال جنگیدن برای جلب توجه نبودم، سعی نکردم انتظارات دیگران را برآورده کنم و همه را شاد و راضی نگه دارم . دیگر سعی نکردم کسی را راضی کنم که درباره من اشتباه می کند.
آنگاه شروع کردم به جنگیدن برای :
اهدافم
رویاهایم
ایده هایم و
سرنوشتم
روزی که جنگ های کوچک را متوقف کردم ، روزی بود که مسیر موفقیتم آغاز شد . هر نبردی ارزش زمان و روزهای زندگی ما را ندارد . نبردهایمان را عاقلانه انتخاب کنیم...
#ژوان_وایس
موفقیت من زمانی آغاز شد که نبردهای کوچک را به جنگجویان کوچک واگذار کردم . دست از جنگیدن با کسانی که غیبتم را می کردند برداشتم ، دست از جنگیدن با خانواده همسرم کشیدم . دیگر به دنبال جنگیدن برای جلب توجه نبودم، سعی نکردم انتظارات دیگران را برآورده کنم و همه را شاد و راضی نگه دارم . دیگر سعی نکردم کسی را راضی کنم که درباره من اشتباه می کند.
آنگاه شروع کردم به جنگیدن برای :
اهدافم
رویاهایم
ایده هایم و
سرنوشتم
روزی که جنگ های کوچک را متوقف کردم ، روزی بود که مسیر موفقیتم آغاز شد . هر نبردی ارزش زمان و روزهای زندگی ما را ندارد . نبردهایمان را عاقلانه انتخاب کنیم...
#ژوان_وایس
۳.۲k
۳۰ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.