قرار بود من در حافظیه ی شیراز باشم

قرار بود من در حافظیه ی شیراز باشم
تو با قطاری از مسکو بیایی!

شبی خوش از بهار و ‌باد و باران!
شاید ساقدوشی مست
از پاریس برایمان شرابی گس
عطری دلاویز ،
کمی هم لبخند زیتون بیاورد

باز یادم می‌آید ، قرار بود
انگشتری از غزل های حافظ به دستت کنم و با فالی سرخ
شعر زندگی را با هم آغازکنیم

چه کنیم!
در هر سه کشور انقلاب شد!
بر روسیه
سرخ ها حاکم شدند

در فرانسه
عاشقان، سر بر گیوتین دادند.
و در ایران ...
البته که می دانی چه شد!

سالهاست که تو در کلیسای سن پترزبورگ
هر یکشنبه شمعی از دلتنگی‌هایت را به آتش می‌کِشی و من ...
در سقاخانه ی محلّمان
نان و ماستی، نذر ِعاشقان ِگمنام می‌کنم!

عزیزم!
به هم برسیم یا نه
مهمّ نیست!

خدا کند
دوباره در هیچ کشوری
انقلاب نشود!

#حجت_فرهنگدوست
دیدگاه ها (۷)

من سخت نمیگیرمسخت است جهان بی #تو#سما_صفایی

هر که را دور کنی دور و برت می آیداز محبت چه بلاها به سرت می ...

داستان من و چشمان تو، داستان پسرکی ست که هر روز غروب پشت شیش...

پنجره دلم را باز گذاشتم تا هوایش عوض شود..هوای تو زد هواییش ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط