پنجره دلم را باز گذاشتم تا هوایش عوض شود

پنجره دلم را باز گذاشتم تا هوایش عوض شود..
هوای تو زد هواییش کرد !
هوا به هوا شد .. سرما خورد ..
تب کرده .. تب تو .. خیــــــــــــــلی درجه
دکتر هم نرفتم ..
دلم میخواهد خود درمانی کنم .
کدام داروخانه تو را دارد ..؟؟!
کمیابی ......
..............من هم که نسخه ندارم !!
ولی حالم وخــیم است .
امان از این تحریم ها که وضع کردی؛
پاک تو را نایاب کرد !
بیا مذاکره کنیم ...
قلبم سه برابر شده ..!
دیدگاه ها (۱)

داستان من و چشمان تو، داستان پسرکی ست که هر روز غروب پشت شیش...

قرار بود من در حافظیه ی شیراز باشمتو با قطاری از مسکو بیایی!...

باز هم نصف شب وتاب و تبی تکراری دلبرم ! همنفسم ، باز ...

دوتا دستش رو گذاشت زیر چونه‌ش و گفت:دوست داشتی چشام چه رنگی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط