fake j hope
fake j_hope
part*10
چند ساعت بعد
تو هواپیما بودیم من کنار جیهوپ بودم
هوبی: وای عشقم پیام داد
ا.ت: منظورت دیناست
هوبی: حرف نزن
ا.ت: عوضی اخه چرا من باید گیر تو بیوفتم
هوبی: بهت میگم حرف نزن
👩🏼✈️: اقا ببخشید گوشیتونو خاموش کنید
هوبی: بله چشم
ا.ت: 😂
هوبی: نخند
ا.ت: دینا خانم بزار تو هتل باهاش چت کن
رسیدیم
ا.ت: باباجون سه تا اتاق گرفتید
پ.ج: عروس گلم نه نتونستیم بجاش یه خونه سه اتاقه گرفتیم
ا.ت: من با پدرم بودما
پ.ج: چیزی گفتی
ا.ت: چی نه
هوبی: با پدرم درست رفتار کن
ا.ت: نکنم میخوای چیکار کنی
رفتیم داخل خونه
پ: خب این اتاق برای شما دوتاست برید بخوابید فکر کنم خسته شدید
ا.ت: باشه
منو جیهوپ رفتیم تو اتاق
ا.ت:ببین خیلی خوابم میاد من میخوابم
هوبی: بخواب
ا.ت: یه بالش میزارم وسطمون اگه درش اوردی خودت میدونیا
هوبی: نترس درش نمیارم
ا.ت:خب من خوابیدم
هوبی: شب بخیر
ا.ت: شب توهم بخیر
خوابیدیم
صبح
بلند شدم تا تو بغل جیهوپم
ا.ت: هی
جواب نمیداد انگار مرده بود رفتم بیرون
پ: لیا دخترم بیا صبحونه
ا.ت: باشه
وایی اصلا باورم نمیشد یعنی چی بالشته و کی جابه جا کرده یعنی میشه خوده جیهوپ وایی نه یعنی پدر و مادرم اومدن تو اتاقم ممکنه نه باورشم سخته باید الان جای اون جانی بود نه این وایی
هوبی: سلام
نمیخواستم تو چشماش نگاه کنم اومد نشست پیشم یکم صندلیم جابه جا کردم
م.ج: فکر کنم دیشب خیلی خوب خوابیدید
ا.ت: چرا
م.ج: جوری که همو بغل کرده بودید معلوم بود
هوبی: چی بغل
پ: آره هممون اومدیم تو اتاقتون خیلی زیبا همو بغل کرده بودید حتی بدون اجازه یه عکسم ازتون گرفتم بیا اینا ببینید
#جیهوپ
#فیک
#سناریو
part*10
چند ساعت بعد
تو هواپیما بودیم من کنار جیهوپ بودم
هوبی: وای عشقم پیام داد
ا.ت: منظورت دیناست
هوبی: حرف نزن
ا.ت: عوضی اخه چرا من باید گیر تو بیوفتم
هوبی: بهت میگم حرف نزن
👩🏼✈️: اقا ببخشید گوشیتونو خاموش کنید
هوبی: بله چشم
ا.ت: 😂
هوبی: نخند
ا.ت: دینا خانم بزار تو هتل باهاش چت کن
رسیدیم
ا.ت: باباجون سه تا اتاق گرفتید
پ.ج: عروس گلم نه نتونستیم بجاش یه خونه سه اتاقه گرفتیم
ا.ت: من با پدرم بودما
پ.ج: چیزی گفتی
ا.ت: چی نه
هوبی: با پدرم درست رفتار کن
ا.ت: نکنم میخوای چیکار کنی
رفتیم داخل خونه
پ: خب این اتاق برای شما دوتاست برید بخوابید فکر کنم خسته شدید
ا.ت: باشه
منو جیهوپ رفتیم تو اتاق
ا.ت:ببین خیلی خوابم میاد من میخوابم
هوبی: بخواب
ا.ت: یه بالش میزارم وسطمون اگه درش اوردی خودت میدونیا
هوبی: نترس درش نمیارم
ا.ت:خب من خوابیدم
هوبی: شب بخیر
ا.ت: شب توهم بخیر
خوابیدیم
صبح
بلند شدم تا تو بغل جیهوپم
ا.ت: هی
جواب نمیداد انگار مرده بود رفتم بیرون
پ: لیا دخترم بیا صبحونه
ا.ت: باشه
وایی اصلا باورم نمیشد یعنی چی بالشته و کی جابه جا کرده یعنی میشه خوده جیهوپ وایی نه یعنی پدر و مادرم اومدن تو اتاقم ممکنه نه باورشم سخته باید الان جای اون جانی بود نه این وایی
هوبی: سلام
نمیخواستم تو چشماش نگاه کنم اومد نشست پیشم یکم صندلیم جابه جا کردم
م.ج: فکر کنم دیشب خیلی خوب خوابیدید
ا.ت: چرا
م.ج: جوری که همو بغل کرده بودید معلوم بود
هوبی: چی بغل
پ: آره هممون اومدیم تو اتاقتون خیلی زیبا همو بغل کرده بودید حتی بدون اجازه یه عکسم ازتون گرفتم بیا اینا ببینید
#جیهوپ
#فیک
#سناریو
۷.۷k
۲۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.