fake j hope
fake j_hope
part*8
داشتم میخندیدم
هوبی:هی
ا.ت:چیه
هوبی:چرا اینکارو کردی
ا.ت: خون نیست خون نیست😂😂
هوبی: بخدا دیوونه ای
ا.ت: هی با کی بودی
هوبی: ول کن بابا
چند روز بعد
دینا اومده بود بازم کرمم گرفته بود رفته بودن تو اتاق خواستم اذیتشون کنم رفتم داخل اتاق میخواستن همو بوس کنن
ا.ت: جیهوپ عشقم چیکار میکنی
دینا: این خدمتکار که هنوز اینجاست
ا.ت:من همیشه اینجام
دینا: جیهوپ این چیمیگه
هوبی:برو بیرون حرف نزن
ا.ت: چرا عزیزم میخوای بیرونم کنی دلت میاد
هوبی: میری بیرون یا نه
دینا: شاید این دختره راست بگه خیانت کار عوضی
هوبی: یه لحظه وایسا دینا
دینا: ولم کن
دینا رفت
هوبی: همینو میخواستی چرا تو زندگیم دخالت میکنی
ا.ت: دوست دارم
هوبی: دوست داری بمیری
ا.ت: خیلی دوست دارم اونم از دست تو
گوشیم زنگ خورم
ا.ت: الو
جانی: الو عزیزم
ا.ت: جانی تویی
جانی: آره
ا.ت: برگشتی
جانی: نه ببین نمیتونم زیاد باهات حرف بزنم فقط اینو بدون یه ماه دیگه هم اینجام بعد برمیگردم
ا.ت: چرا
جانی: مامانم اومد خب قطع کن
ا.ت: جانی جانی
اه قطع کرد
هوبی: هی
ا.ت: چته
هوبی: پدرت زنگ زده بیا بگیر
ا.ت: بده ببینم الو باباجون
هوبی: دختره لوس
پ: دخترم خواستم بگم که دست جمعی تا یه مسافرت بریم باهم
ا.ت: چی مسافرت کجا
پ: بریم جزیره خوش بگذرونیم
ا.ت: بابا ولی
پ: ولی نداره بلیط هواپیما گرفتیم برای شب
ا.ت: خب باشه
هوبی: چیگفت
ا.ت: میخوایم بریم سفر
هوبی: باهم
ا.ت: آره پدرم گفته
هوبی: من با تو هیچ جا نمیام
ا.ت: فکر کردی منم خیلی دوست دارم باهم باشیم
ولی مجبوریم
هوبی: خب پاشو چمدون جمع کن
ا.ت: مگه خدمتکارتم خودت باشو
هوبی:منظورم چمدون خودت بود فکر کردی میزارم تو چمدونمو جمع کنی
ا.ت: عوضی الاغ
هوبی: خودتی🤭
ا.ت: کاری نکن اون سرتو بشکونما
#جیهوپ
#فیک
#سناریو
part*8
داشتم میخندیدم
هوبی:هی
ا.ت:چیه
هوبی:چرا اینکارو کردی
ا.ت: خون نیست خون نیست😂😂
هوبی: بخدا دیوونه ای
ا.ت: هی با کی بودی
هوبی: ول کن بابا
چند روز بعد
دینا اومده بود بازم کرمم گرفته بود رفته بودن تو اتاق خواستم اذیتشون کنم رفتم داخل اتاق میخواستن همو بوس کنن
ا.ت: جیهوپ عشقم چیکار میکنی
دینا: این خدمتکار که هنوز اینجاست
ا.ت:من همیشه اینجام
دینا: جیهوپ این چیمیگه
هوبی:برو بیرون حرف نزن
ا.ت: چرا عزیزم میخوای بیرونم کنی دلت میاد
هوبی: میری بیرون یا نه
دینا: شاید این دختره راست بگه خیانت کار عوضی
هوبی: یه لحظه وایسا دینا
دینا: ولم کن
دینا رفت
هوبی: همینو میخواستی چرا تو زندگیم دخالت میکنی
ا.ت: دوست دارم
هوبی: دوست داری بمیری
ا.ت: خیلی دوست دارم اونم از دست تو
گوشیم زنگ خورم
ا.ت: الو
جانی: الو عزیزم
ا.ت: جانی تویی
جانی: آره
ا.ت: برگشتی
جانی: نه ببین نمیتونم زیاد باهات حرف بزنم فقط اینو بدون یه ماه دیگه هم اینجام بعد برمیگردم
ا.ت: چرا
جانی: مامانم اومد خب قطع کن
ا.ت: جانی جانی
اه قطع کرد
هوبی: هی
ا.ت: چته
هوبی: پدرت زنگ زده بیا بگیر
ا.ت: بده ببینم الو باباجون
هوبی: دختره لوس
پ: دخترم خواستم بگم که دست جمعی تا یه مسافرت بریم باهم
ا.ت: چی مسافرت کجا
پ: بریم جزیره خوش بگذرونیم
ا.ت: بابا ولی
پ: ولی نداره بلیط هواپیما گرفتیم برای شب
ا.ت: خب باشه
هوبی: چیگفت
ا.ت: میخوایم بریم سفر
هوبی: باهم
ا.ت: آره پدرم گفته
هوبی: من با تو هیچ جا نمیام
ا.ت: فکر کردی منم خیلی دوست دارم باهم باشیم
ولی مجبوریم
هوبی: خب پاشو چمدون جمع کن
ا.ت: مگه خدمتکارتم خودت باشو
هوبی:منظورم چمدون خودت بود فکر کردی میزارم تو چمدونمو جمع کنی
ا.ت: عوضی الاغ
هوبی: خودتی🤭
ا.ت: کاری نکن اون سرتو بشکونما
#جیهوپ
#فیک
#سناریو
۷.۵k
۲۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.