از اندوه تو ممنونم...
از اندوه تو ممنونم...
که لای در را باز گذاشت...
و آن چراغ کوچک را روشن نگه داشت...
تا هر ساعتی شد، برگردم...
هیچ کجا مثل اندوه تو ...
خانه ی من نمیشود ................
که لای در را باز گذاشت...
و آن چراغ کوچک را روشن نگه داشت...
تا هر ساعتی شد، برگردم...
هیچ کجا مثل اندوه تو ...
خانه ی من نمیشود ................
۱.۷k
۰۷ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.