نشسته ام

نشسته ام
به تماشای دردهای خودم
تو از سڪوت غزلهای من
چه می دانی ........ ؟
دیدگاه ها (۱)

از اندوه تو ممنونم...که لای در را باز گذاشت...و آن چراغ کوچک...

می خواهم با کمی دوست داشتن زندگی کنم...زیر سایه خودم...رها ا...

اگر هزار غم است از جفایِ او بر دلهنوز بنده‌ اویَم که غمگسارِ...

از نادانی‌ام وطن نامیدمت ...و از یاد بردم که به غارت می‌روند...

فقط تو می دانی😞.

🍃خداست که كار را از آسمان تا زمين سامان میدهد.خدایا تو می دا...

خودم را کشان کشان می رسانم خانه و روی تخت پرت می کنمپلک های ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط