𝗖𝗶𝗿𝗰𝘂𝘀 𝗕𝗹𝘂𝗲
#𝗖𝗶𝗿𝗰𝘂𝘀_𝗕𝗹𝘂𝗲
#𝗣_2
30 دقیقه بعد:
بلخره دکتر امد و معاینش کرد و چندتا دارو نوشت و گفت تهیه اش کنم و رفت
منم رفتم تهیه کنم دارو هاروو به یونگی بدم تا بخوره و رفتم پیشه نامجون
در زدم
÷بیا تو
رفتم داخل درا بستم و روما برگردونندم و با بقیه بچه ها روبرو شدم ک نامجون گفت:
÷خوب جیمینم که امد فقط یونگی میمونه ک نمیادش
خوب امروز ک اینجا جمع شدیم برا امشبه ک یه مردی میخاد بیاد به سیرکه ما و باید امشب بی نقص باشه و خودتونم ک خوب آماده کردید دیگه؟
همه سر تکون دادن
÷خوبه و اینکه جیمین برو الان پیشه یونگی و ازش مراقبت کن تا شب بتونه اجرا کنه
*فقط سر تکون دادم نمیتونستم چیزی بگم چون اگه رو حرفش حرفی میزدیم برامون بد تموم میشد
*کاری دیگه با من ندارید؟
÷نه میتونی بری
سرما تکون دادم و رفتم تو اتاقم که برای شب اماده شم
یک ساعت بعد:
ویو یونگی
از خواب بیدار شدم ولی هنوز سرم درد میکرد یه مسکن از میزه کناره تختم وارداشتم و آب را ریختم تو لیوان و خوردم یکمم سرما ماساژ دادم که دره کانکسم(یا همون اتاق خوابم) باز شد قیامت جیمین نمایان شد امد طرفم
*خوبی یونگی؟
×اره ولی یکمم سرم درد میکنه
*حتما بخاطره کاریه ک نامجون باهاته کرده نگران نباش زود خوب میشی راستی
×هوم؟
*نامجون بهمون گفت که امروز یه شخصه مهم میاد سیرک و گغت ما آماده بشیم برای اجرا
×اومم باشه جیمینی برو به کارات برس که منم بلند بشم
*باشه کمک خواستی صدامم کن
follower:۴۳
comment:3
like6
شرطا رسید پارته بعدا میزارم🥰
#𝗣_2
30 دقیقه بعد:
بلخره دکتر امد و معاینش کرد و چندتا دارو نوشت و گفت تهیه اش کنم و رفت
منم رفتم تهیه کنم دارو هاروو به یونگی بدم تا بخوره و رفتم پیشه نامجون
در زدم
÷بیا تو
رفتم داخل درا بستم و روما برگردونندم و با بقیه بچه ها روبرو شدم ک نامجون گفت:
÷خوب جیمینم که امد فقط یونگی میمونه ک نمیادش
خوب امروز ک اینجا جمع شدیم برا امشبه ک یه مردی میخاد بیاد به سیرکه ما و باید امشب بی نقص باشه و خودتونم ک خوب آماده کردید دیگه؟
همه سر تکون دادن
÷خوبه و اینکه جیمین برو الان پیشه یونگی و ازش مراقبت کن تا شب بتونه اجرا کنه
*فقط سر تکون دادم نمیتونستم چیزی بگم چون اگه رو حرفش حرفی میزدیم برامون بد تموم میشد
*کاری دیگه با من ندارید؟
÷نه میتونی بری
سرما تکون دادم و رفتم تو اتاقم که برای شب اماده شم
یک ساعت بعد:
ویو یونگی
از خواب بیدار شدم ولی هنوز سرم درد میکرد یه مسکن از میزه کناره تختم وارداشتم و آب را ریختم تو لیوان و خوردم یکمم سرما ماساژ دادم که دره کانکسم(یا همون اتاق خوابم) باز شد قیامت جیمین نمایان شد امد طرفم
*خوبی یونگی؟
×اره ولی یکمم سرم درد میکنه
*حتما بخاطره کاریه ک نامجون باهاته کرده نگران نباش زود خوب میشی راستی
×هوم؟
*نامجون بهمون گفت که امروز یه شخصه مهم میاد سیرک و گغت ما آماده بشیم برای اجرا
×اومم باشه جیمینی برو به کارات برس که منم بلند بشم
*باشه کمک خواستی صدامم کن
follower:۴۳
comment:3
like6
شرطا رسید پارته بعدا میزارم🥰
۳.۴k
۱۰ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.