الیس رفت،بعد چند دقیقه ای ممانمم بر گشت داشت کم کم چشمام
الیس رفت،بعد چند دقیقه ای ممانمم بر گشت داشت کم کم چشمام گرم میشد که گوشیم زنگ خورد
_اهههه...کدوم مادرجنده ای؟
_هاننن..کی هستی..
^با برادرت اینجوری حرف میزنی؟
فورن از جام بلد شدم
_چییییی...یونگییییی؟؟؟
^اروم..باششش
_یاخداا...دارم خواب میبینم..جدی خودتییی
^هییی یجی..به ممانم بگو فردا شب خونم
_هورااااااااااااااااا....صبر کن مسخره میکنی...توکه گفتی دانشگا خیلی کار داری
^وخت جور کردم خوبببب...راستی وختی برگشتم کلی غذای خوشمزه درست کن دلم برای غذای کُره ای تنگ شده
_ببینم...دوست دختره امریکای دارییی
^من میگم دلتنگ غذای کوره ای اون میگه دوست دختر
_به هر حال...خیلییییی دوست دارم داداشییییییی دلم برات خیلی تنگ شدههههه
^منمممم....خواهریییی....خیله خوب برو بخواب کوچولو
_اولن چشم دومن من دیگه ۲۲ سالمهههه
_الو..الوووو...کثافت روم قط کردددد
فردا:
با سرعت از پله ها اومدم پایین
_مامییییییییییی
÷زهرمارررررررررر
_داداشی میاددددددد
÷(خنده)خیله خوب میدونم ارومممم...بیا کمکم کن اول خونه رو تمیز کنیم بعد عذا اماده کنم
_چشم
شب:ساعت ۱۲:۳۰
_اوففف دارم نگران میشم چرا نیومددد
÷اروم بگیر
_سه ساعت پیش بهش زنگ زدم گفت رسیده سئول...اون که راه خونرو بلده پس کووو
÷بیا یه خورده دیگه صبر کنیم
ساعت ۱
(یجی ویدیو)
روی میز نهار خوری خابم برد وختی بیدار شدم دیدم ممانم روی مبل خواب بود رفتم یه پتو روش گذاشتم و برای بار ۱۰۰۰زنگ زدم به یونگی دلم بد جور ترسده بود
یع مدته پسر های این محله جسدشون پیدا میشه نمیدونم چرا پسر ولی انگار اون کسی که اون شب دیدمش فقط دلش میخاد پسرارو بکشه
پارت ۶
_اهههه...کدوم مادرجنده ای؟
_هاننن..کی هستی..
^با برادرت اینجوری حرف میزنی؟
فورن از جام بلد شدم
_چییییی...یونگییییی؟؟؟
^اروم..باششش
_یاخداا...دارم خواب میبینم..جدی خودتییی
^هییی یجی..به ممانم بگو فردا شب خونم
_هورااااااااااااااااا....صبر کن مسخره میکنی...توکه گفتی دانشگا خیلی کار داری
^وخت جور کردم خوبببب...راستی وختی برگشتم کلی غذای خوشمزه درست کن دلم برای غذای کُره ای تنگ شده
_ببینم...دوست دختره امریکای دارییی
^من میگم دلتنگ غذای کوره ای اون میگه دوست دختر
_به هر حال...خیلییییی دوست دارم داداشییییییی دلم برات خیلی تنگ شدههههه
^منمممم....خواهریییی....خیله خوب برو بخواب کوچولو
_اولن چشم دومن من دیگه ۲۲ سالمهههه
_الو..الوووو...کثافت روم قط کردددد
فردا:
با سرعت از پله ها اومدم پایین
_مامییییییییییی
÷زهرمارررررررررر
_داداشی میاددددددد
÷(خنده)خیله خوب میدونم ارومممم...بیا کمکم کن اول خونه رو تمیز کنیم بعد عذا اماده کنم
_چشم
شب:ساعت ۱۲:۳۰
_اوففف دارم نگران میشم چرا نیومددد
÷اروم بگیر
_سه ساعت پیش بهش زنگ زدم گفت رسیده سئول...اون که راه خونرو بلده پس کووو
÷بیا یه خورده دیگه صبر کنیم
ساعت ۱
(یجی ویدیو)
روی میز نهار خوری خابم برد وختی بیدار شدم دیدم ممانم روی مبل خواب بود رفتم یه پتو روش گذاشتم و برای بار ۱۰۰۰زنگ زدم به یونگی دلم بد جور ترسده بود
یع مدته پسر های این محله جسدشون پیدا میشه نمیدونم چرا پسر ولی انگار اون کسی که اون شب دیدمش فقط دلش میخاد پسرارو بکشه
پارت ۶
۷.۴k
۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.