سلام
سلام
دیروز توی راه برگشت از مزرعه داشتم به تو فکر میکردم
به اسمت
به اسم ای دی که داری و هزاران فکر دیگه
به این فکر میکردم که اگه جواب ندی و من هر روز بیام اینجا و برات پیام بزارم و باز تو نباشی و نخونی ، چی میشه
یهویی زدم زیر خنده
با خودم قرار گذاشتم یک سال برات بنویسم ، اسم این یک سال میزارم 365 روز برای Ema
کتاب ، دست نوشته ، نمیدونم چی ازش در بیاد
یعنی جوری هست که من بتونم 365 روز برات بنویسم و تو اصلا نخونی و بعد 365 روز این مطالب سین کنی و بعد چی فکر میکنی
میگی دیوانه را نگاه این همه نوشته برای کسی که فقط یه تصویر توی قاب گوشیش از من داره
تازه نمیدونه واقعی یا خیالی
دیوانه بازی قشنگی به نظرم
شبیه اتاق اعتراف ، شبیه یه همصحبتی هستی که فقط شنونده است و اینجا میام تمام درد هام به تو میگم ، منی که همه میگن دیوانه ای و اصلا درد نداری
کار کارگاه ، مزرعه ، پروژه مرکز بهداشت و ته قصه همه اینها میرسه به خستگی زیاد که فقط با غش کردن درست میشه
روزمرگی من خلاصه شده در کار و حسرت کتاب خواندن مجدد ، کوه نوردی ، طبیعت گردی و ماهیگیری که جنگیدن و صبر به من یاد داد
این همه از خودم گفتم
نوبت تو کی میرسه حرف بزنی و من فقط نگاهت کنم
نگاهی که تمومی نداره
صدای استاد توی ماشین با خیال خواستن های تو میپیچد :
چو نی به سینه خروشد
دلی که من دارم .....
سلیقه ای موسیقی من فعلا خلاصه شده در سوز و درد آشنایی .
مراقب خودت باش بیشتر از همیشه
«دیوانه ای فقط برای تو نوشت آنچه در ذهنش ساخته است »
دیروز توی راه برگشت از مزرعه داشتم به تو فکر میکردم
به اسمت
به اسم ای دی که داری و هزاران فکر دیگه
به این فکر میکردم که اگه جواب ندی و من هر روز بیام اینجا و برات پیام بزارم و باز تو نباشی و نخونی ، چی میشه
یهویی زدم زیر خنده
با خودم قرار گذاشتم یک سال برات بنویسم ، اسم این یک سال میزارم 365 روز برای Ema
کتاب ، دست نوشته ، نمیدونم چی ازش در بیاد
یعنی جوری هست که من بتونم 365 روز برات بنویسم و تو اصلا نخونی و بعد 365 روز این مطالب سین کنی و بعد چی فکر میکنی
میگی دیوانه را نگاه این همه نوشته برای کسی که فقط یه تصویر توی قاب گوشیش از من داره
تازه نمیدونه واقعی یا خیالی
دیوانه بازی قشنگی به نظرم
شبیه اتاق اعتراف ، شبیه یه همصحبتی هستی که فقط شنونده است و اینجا میام تمام درد هام به تو میگم ، منی که همه میگن دیوانه ای و اصلا درد نداری
کار کارگاه ، مزرعه ، پروژه مرکز بهداشت و ته قصه همه اینها میرسه به خستگی زیاد که فقط با غش کردن درست میشه
روزمرگی من خلاصه شده در کار و حسرت کتاب خواندن مجدد ، کوه نوردی ، طبیعت گردی و ماهیگیری که جنگیدن و صبر به من یاد داد
این همه از خودم گفتم
نوبت تو کی میرسه حرف بزنی و من فقط نگاهت کنم
نگاهی که تمومی نداره
صدای استاد توی ماشین با خیال خواستن های تو میپیچد :
چو نی به سینه خروشد
دلی که من دارم .....
سلیقه ای موسیقی من فعلا خلاصه شده در سوز و درد آشنایی .
مراقب خودت باش بیشتر از همیشه
«دیوانه ای فقط برای تو نوشت آنچه در ذهنش ساخته است »
۳۹.۰k
۲۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.