تلهpt13
تلهpt13
- میخوای همینطوری سرپا بخوابی؟
+خب کجا بخوابم؟
-اینجا (اشاره به تخت)
+پیش تو؟
-اره
+میشه یه پتو و بالشت بدی
-چرا
+میخوام رو کاناپه بخوابم با اجازتون
-نمیشه
+میشه
خلاصه بعد جنگ و دعوا بالشت و پتو رو گرفتن رفتم رو کاناپه کنار پنجره خوابیدم
-دوساعت دیگه نیای بگی میخوام رو تخت بخوابم
+نه نگران نباش
-اها راستی
+هوم
-اگه دیدی حالم بد شد یه اسپری تو کشو هست ، سعی کن اونو.....
+باشه فهمیدم
-شب بخیر
+همچنین
بلاخره خوابیدم ، خیلی خسته بودم و همینطور ترسیده ، اره درسته من مافیام ولی از روی خوشحالی مافیا نشدم ، هروقت که اسلحه ، جنا//زه میبینم میترسم ولی به تظاهر کردن عادت کردم ، داشتم به همین چیزا فک میکردم که خوابم برد .
یهو از خواب پردیم ، داشتم خواب مامانمو میدیدم ، دلم براش تنگ شده ، یه نگاهی به تهیونگ انداختم پشتش به من بود ، رفتم پایین یه کم آب بخورم و اون پارچی که تو اتاق بود هم پر کردم و اومدم بالا که دیدم از تو اتاق یه صدایی میاد، تهیونگ بود، عرق کرده بود و هزیون میگفت
همینطور که خودش گفته بود اسپری رو از توی کشو درآورم
سر تهیونگ رو گرفتم تو دستم و سعی کردم اسپری رو بزنم تو دهنش و موفق هم شدم و دوباره اسپری کردم اما باعث بیدار شدنش شد
+خوبی
-اره
خواستم برم که دستمو کشید و افتادم رو تخت اونم از پشت بغلم کرد
+هویی ولم کن
-چند دقیقه فقط
+آقای کیم بزرگ چقد لوسه
-لطفا
بدون هیچ حرفی تو بغلش موندم ، راستش حس خوبی داشت .
تهیونگ:
موهاش خیلی بوی خوبی میداد ، این نقشه باعث شده برای اولین با آرامش بخوابم
(فلش بک وقتی آت رفت خونه تا برای مهمانی شب حاضر شه)
-هیونگ
@هوم
-من هر جوری شده باید به مولیان نزدیک بشم
@ موفق باشی
-هیونگ...
@ گفتم موفق باشی ، حرفه دیگه ای زدم
-خب کمکم کن
@ آقای کیم شما مگه نمیگید عقل کُلید پس این مشکلم خودتون حل کنید
-هیونگ واقعا یه موقع ها میری رو مخ
@ اوهوم مثل تو
-اصلا زنگ میزنم به جیمینی
@ ....
-الو سلام هیونگ
~سلام
-جیمین من باید به مولیان نزدیک بشم
~خب
-چیکار کنم
~من چمدونم
@خنده
-امشب مهمونیه ، بنظرت چیکار. کنم
~نمیدونم ، میخوای برو بهش بگو سادیمیمم عود میکنه پیشم بمون
@ اونم میگه چشم هرچی شما بگید
~عهه شوگا هیونگ که پیشته از اون کمک بگیر
-ایشون مغرور تشریف دارن
~خلاصه این تنها فکری بود که میتونستم بکنم
-هیونگ....
~بچه جون کار دارم این تنها فکری بود که میتونستم بکنم
-باشه ، شاید همین کمکم کنه ، مرسی
~خوبه پس موفق باشی.
- میخوای همینطوری سرپا بخوابی؟
+خب کجا بخوابم؟
-اینجا (اشاره به تخت)
+پیش تو؟
-اره
+میشه یه پتو و بالشت بدی
-چرا
+میخوام رو کاناپه بخوابم با اجازتون
-نمیشه
+میشه
خلاصه بعد جنگ و دعوا بالشت و پتو رو گرفتن رفتم رو کاناپه کنار پنجره خوابیدم
-دوساعت دیگه نیای بگی میخوام رو تخت بخوابم
+نه نگران نباش
-اها راستی
+هوم
-اگه دیدی حالم بد شد یه اسپری تو کشو هست ، سعی کن اونو.....
+باشه فهمیدم
-شب بخیر
+همچنین
بلاخره خوابیدم ، خیلی خسته بودم و همینطور ترسیده ، اره درسته من مافیام ولی از روی خوشحالی مافیا نشدم ، هروقت که اسلحه ، جنا//زه میبینم میترسم ولی به تظاهر کردن عادت کردم ، داشتم به همین چیزا فک میکردم که خوابم برد .
یهو از خواب پردیم ، داشتم خواب مامانمو میدیدم ، دلم براش تنگ شده ، یه نگاهی به تهیونگ انداختم پشتش به من بود ، رفتم پایین یه کم آب بخورم و اون پارچی که تو اتاق بود هم پر کردم و اومدم بالا که دیدم از تو اتاق یه صدایی میاد، تهیونگ بود، عرق کرده بود و هزیون میگفت
همینطور که خودش گفته بود اسپری رو از توی کشو درآورم
سر تهیونگ رو گرفتم تو دستم و سعی کردم اسپری رو بزنم تو دهنش و موفق هم شدم و دوباره اسپری کردم اما باعث بیدار شدنش شد
+خوبی
-اره
خواستم برم که دستمو کشید و افتادم رو تخت اونم از پشت بغلم کرد
+هویی ولم کن
-چند دقیقه فقط
+آقای کیم بزرگ چقد لوسه
-لطفا
بدون هیچ حرفی تو بغلش موندم ، راستش حس خوبی داشت .
تهیونگ:
موهاش خیلی بوی خوبی میداد ، این نقشه باعث شده برای اولین با آرامش بخوابم
(فلش بک وقتی آت رفت خونه تا برای مهمانی شب حاضر شه)
-هیونگ
@هوم
-من هر جوری شده باید به مولیان نزدیک بشم
@ موفق باشی
-هیونگ...
@ گفتم موفق باشی ، حرفه دیگه ای زدم
-خب کمکم کن
@ آقای کیم شما مگه نمیگید عقل کُلید پس این مشکلم خودتون حل کنید
-هیونگ واقعا یه موقع ها میری رو مخ
@ اوهوم مثل تو
-اصلا زنگ میزنم به جیمینی
@ ....
-الو سلام هیونگ
~سلام
-جیمین من باید به مولیان نزدیک بشم
~خب
-چیکار کنم
~من چمدونم
@خنده
-امشب مهمونیه ، بنظرت چیکار. کنم
~نمیدونم ، میخوای برو بهش بگو سادیمیمم عود میکنه پیشم بمون
@ اونم میگه چشم هرچی شما بگید
~عهه شوگا هیونگ که پیشته از اون کمک بگیر
-ایشون مغرور تشریف دارن
~خلاصه این تنها فکری بود که میتونستم بکنم
-هیونگ....
~بچه جون کار دارم این تنها فکری بود که میتونستم بکنم
-باشه ، شاید همین کمکم کنه ، مرسی
~خوبه پس موفق باشی.
۶.۹k
۲۶ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.