بهم گفت :
بهم گفت :
چرا شبها نمیخوابے؟!
چیزے نگفتم ...
دوباره پرسید :
چرا از خوابیدن میترسے؟
چرا فرار میکنے ؟
ایندفعه تو چشماش نگاه کردم
و بهش گفتم :
تو خواب چیزایے رو میبینم
که تو واقعیت زندگیم نیستن
و این منو اذیت میکنه ...
نمیدونم چرا بعد اون شب
دیگه حتےخودشم نمیخوابید ...!
چرا شبها نمیخوابے؟!
چیزے نگفتم ...
دوباره پرسید :
چرا از خوابیدن میترسے؟
چرا فرار میکنے ؟
ایندفعه تو چشماش نگاه کردم
و بهش گفتم :
تو خواب چیزایے رو میبینم
که تو واقعیت زندگیم نیستن
و این منو اذیت میکنه ...
نمیدونم چرا بعد اون شب
دیگه حتےخودشم نمیخوابید ...!
۶.۰k
۲۳ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.