همیشه عجیب بودم

همیشه عجیب بودم
حتی زمان مرگ .
می دانم که می دانی
باران
تکرار صدای جامانده ی کسی ست که رفته.
امروز صبح
شعری را که تو بودی
حل کردم توی یک فنجان قهوه
و سرکشیدم،
خواهی سم باش
خواهی شکر ...

#معصومه_صابر
دیدگاه ها (۱)

یک نفر باید باشدکه قبل از گنجشکهای پشت پنجره‌اتکه قبل از زنگ...

پاییز شدمپاییز شدموقتی نگاهت در باد گم شدحالاهرجور پلک میزنم...

#مادرانه

#مادرانه

نام فیکشن: Elarith تعداد پارت‌ها: ۱۵۰ شخصیت‌ها: تهیونگ، جو...

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط