پرش زمانی صبح

(پرش زمانی صبح)
با تابش نور خورشید از خواب پاشدم
سرم خیلی درد میکرد پاشدم رفتم یه دوش ۱۰ مینی گرفتم لباس پوشیدم موهامو خشک کردم رفتم پایین
هانا: سلامم عشقم صبحت بخیر
آت:سلام.....
کویا:بفرمایید صبحونه
آت:مرسی اشتها ندارم
کویا:ازت نپرسیدم اشتها داری یا نه بیا صبحونه بخور
آت:هوففف..... باشه
هانا و کویا باهم:آفرین دختر خوب
آت:کوفت
هانا:عصاب نداریااااا
آت:.......(چپ چپ نگاه کرد)
هانا:خو حالم نخوری منو
کویا :آت نظرت چیه بریم بوسان
آت:اوهوم واقعا نمی خوان سئول کوفتی باشم (تو غلط می‌کنی سئول به اون خوبی😐💔)
کویا: باشه بعد صبحونه ساکتو ببند
آت:باشه(با دهن پر)
هانا:خوبه اشتها نداشتی
بعد سه نفری زدن زیر خنده
کویا:عههه خندید بلخره
آت:(لبخند)
..............
پارت هفتم
دیدگاه ها (۰)

دید آت: صبحونه خوردیم رفتم اتاق هانا یکی از چمدوناشو قرض گرف...

رفتم سمت آیفون جیهوپ:بلهمی یونگ:سلام عشقمجیهوپ:تو عوضیییی ای...

نشستم تو ماشین استارت زدم حرکت کردم سمت خونه نامجون همیشه او...

جیهوپ:ا٫ت بیا بریم خونه عزیزم همه چی برات توضیح میدما٫ت:من ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط