واژه ها

واژه ها
در نگاه امن تو شعر می شوند
صبح شد بانو
صبح شد
نگاهت را به آفتاب گِره بزن...
ببین که زندگی چگونه در نگاهت میبارد
پنجره را برای تو باز کرده ام
گیسو به باد بسپار...
ببین که این زندگی چگونه در آغوش تو نفس می کشد
حسی در تو پنهان است که بوی بهار می دهد
حضور تو آفتابیست که
میباردُ
میباردُ
میبارد
تو
عشقت
نمِ باران دارد...
دیدگاه ها (۶)

چشم های کسیچند شبی ستحواسم را پرت کردهوگرنهمنزنی نبودمکهبی ن...

.حتی ممکن استاین شالگردناصلا خوب از آب در نیایدو تو را گرم ن...

حالی برای گفتندیوان شعر نیست....یک مصرع و خلاصه:"تو را دوست ...

الان فقط نیاز دارم بغلـــم کنیحرکتی به قدمتِ خودِ بشریت که م...

شد خزان گلشن آشنایی...

شب، بوی گیسوانت را دارد.بادی که از سمت پنجره می‌وزد، ردّ لبخ...

#طلوعِ‌چشمهایت...به خیالم می‌روی و از یاد خواهم برد نگاه ملی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط