ویو جنا

"𝐦𝐲 𝐡𝐮𝐬𝐛𝐚𝐧𝐝"
𝐜𝐡𝐚𝐩𝐭𝐞𝐫 :𝟏
𝐏𝐚𝐫𝐭:۱۱

"ویو جنا"


جانم؟؟
تا خواستم حرف بزنم رفت‌.

حیف حیف...
فعلا اروم باش..
تیرم به سنگ خورد،چجوری اروم باشم؟!

لباس و برداشتم پوشیدم.
باید حواسم و جمع کنم.
موهام و باز کردم ارایش ملایم کردم.
الانکه تو اینه نگا میکنم..خیلی خوشگل شدم.
شوهرمون سلیقه داره.

ایش بیخیال.
قیافه نا راضی به خودم گرفتم.
و در و باز کردم.
ولی نبود.
رفتم طبقه پایین.
با چیزی که دیدم پرام ریخت...

سگ!؟؟
همون جا رو پله خشکم زد.

که سگه طرف من برگشت و پارس کرد.
جونگکوک رو زانو هاش پشت بهم بود دقیقا کنار سگه.

وقتی سگ پارس کرد جونگکوک فهمید و بلند شد و چرخید سمتم.

فقط با ترس تو چشمایه سگه زول زدم.

جنا: ای..این و بگیر..

جوابی نداد
نگام و سریع بهش دادم و دوباره سمت سگ چرخیدم.

احساس کردم اشک تو چشمام حلقه زد.

جنا: تروخدا..

یه دفعه سگه دویید سمت پله ها که افتادم رو پله و نشستم.
جیغ زدم و با دستم جلو صورتم و گرفتم.

همین که نفسایه سگه رو کناره دستم حس کردم.
صدایه داد عصبی جونگکوک امد:

_بم...

و اون سگ دیگه کاری نکرد.
جرعت نداشتم دستم و از جلو چشمام بردارم.

احساس کردم اون دور شد همون لحظه مچ دستی که رو صورتم بود گرفته شد و به سمت بالا پرتاب شدم.

سگ رفت کنار مبلا و ناراحت دراز کشید.

سرم و با ترس پرخوندم سمت جونگکوک...

کوک: به اندازه کافی معطل تو شدم...دیر شد..


این از اون سگ، سگ تره..

کوک: راه بیوفت...

صداش،بلند،محکم،عصبی بود.

یه پله پایین امدم.

وایسادم و با ترس و مظلومیت برگشتم سمت جونگکوک

جنا: میشه ت...و ام باه..ام بیای؟اون.. سگه..یه وقت نیاد..

چشماش و با حرص بست.

یه پله جلو تر از من راه افتاد و دستم و محکم پشت سرش کشید..
انگاز دستم داشت قط می شد.
در خونه رو باز کرد وازش خارج شدیم.

حلو تر از اون با ترس داشتم راه می رفتم.
وای سگا سگا..
اروم پشت سرم داخل اون راه رو خلوت قدم برمیداشت تا اسانسور..

انقدر تو فکر بودم که اسانسور یادم نبود ‌.
وقتی اتاقک اسانسور حرکت کرد و اون ارتفاع و دیدم ...به گوشه اتاقک رفتم
چشمام بستم تا بیرون و نبینم
و دستم رو دامنم مشت شد
*عکس لباس*
____
یک سالته دارم مینویسمشش
گفتم حداقل امروز ستا بزارم
اگه میتونستم بازم مینوشتم ولی دیگه خوابم میاد
بوس به همتوننکک
شب بخیر
دیدگاه ها (۴۷)

بچه ها راجب دیشب بگم که جدیدا که مدرسه نبست حوصلم سر میره بع...

"𝐦𝐲 𝐡𝐮𝐬𝐛𝐚𝐧𝐝"𝐜𝐡𝐚𝐩𝐭𝐞𝐫 :𝟏𝐏𝐚𝐫𝐭:۱۲"ویو جنا"و دستم رو دامنم مشت شد...

خشگلاممن واشتم اماده می شدم بعد دوتا پارت نوشتمبا دوستام رفت...

"𝐦𝐲 𝐡𝐮𝐬𝐛𝐚𝐧𝐝"𝐜𝐡𝐚𝐩𝐭𝐞𝐫 :𝟏𝐏𝐚𝐫𝐭:۱۰"ویو جنا"تنها بهونه ایی بود که ...

"شراب سرخ" Part: ⁷ویو کایبا کمک افراد عمارت و یکم خون و خون ...

ادامه ی پارت ¹¹......کای: برو یه آبی به دست و صورتت بزن بریم...

꧁ 𝘿𝙖𝙧𝙠 𝙡𝙞𝙛𝙚 ꧂𝙥𝙖𝙧𝙩⁵⁴حرفی برای گفتن نداشتم... فقط سکوت کردم. ج...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط