⚜ 🔹 🔹 بسم الله الرحمن الرحیم🔹 🔹 ⚜
⚜ 🔹 🔹 بسم الله الرحمن الرحیم🔹 🔹 ⚜
✅ حکایت مکاشفه حاج هادی ابهری در اینکه تمام زمین مدفن افراد و اشخاصی است .....
⌛ ️➖ در آن ایّامی که حقیر در عتبه مقدّسه حضرت ثامن الحجج علیبن موسی الرضا علیهماالسّلام در زمان حیات مرحوم والد مشرّف بودم، صحبت و سخنرانی مجالس ائمه علیهمالسّلام گاهی به بنده محوّل می شد. روزی به مناسبت شهادت حضرت امام علیّ النّقی علیهالسّلام صحبت می کردم و در ضمن سخنرانی فرمایشی از آن حضرت به نقل از کلام أمیرالمؤمنین علیهالسّلام نقل شد که فرمودند:
🍁 ➖ هیچ بقعه ای از بقاع زمین و هیچ قطعه ای از زمین وجود ندارد الّا اینکه خداوند متعال در آن قطعه فردی را دفن کرده است و تمام زمین مدفن افراد و اشخاصی است که در طول تاریخ در آنجا زندگی می کردند و حیات داشتند.
🍁 ➖ پس از انقضاء مجلس مرحوم والد- رضوان الله علیه- به من فرمودند در این باره داستانی از مرحوم حاجی هادی ابهری برایت نقل کنم:
ایشان می گفتند: «در یکی از سفرها که پیاده از ابهر به یکی از قریه های اطراف می رفتم هوا به شدّت گرم و من خسته راه و تا مقصد هم راه هنوز بسیار بود از فرط خستگی کنار کوهی نشستم تا قدری رفع خستگی شود و دوباره به راه ادامه دهم بیابان خشک و سوزان و اثری از آب و آبادانی و عمران در آن محیط وجود نداشت. مدّتی که از نشستن من گذشت ناگاه این فکر در من خطور کرد که آیا زمانی بوده است که در این بیابان خشک و سوزان قوم و قبیله ای زندگی کرده باشند و اینجا مسکن و مأوای افرادی بوده باشد؟
به مجرّد اینکه این تفکّر برایم پیدا شد یک مرتبه دیدم که زمان به عقب برگشت و من به میلیونها سال عقب رفتم و حرکت زمان به سوی زمان فعلی آغاز شد و دیدم که در همین مکان که فعلًا خشک و بدون آب و علف است آن قدر از اقوام و قبیله ها و اشخاص مختلف با رنگها و ظواهر گوناگون با احشام و گله های فراوان و به صورتهای مختلف زندگی کرده اند و هر کدام برای صدها سال بلکه هزاران سال در این مکان بوده اند و سپس مرگ آنها را به زیر خاک درکشید و آن آثار و خانه ها و بناها به کلّی نیست و نابود شد سپس قوم و قبیله دیگری به جای آنها آمدند و همینطور این سلسله ادامه یافت تا به امروز که فعلًا این سرزمین دچار خشکسالی شده است و کسی در آن زندگی نمی کند، که من قادر بر شمارش آنها نیستم و عجیب آنکه می فرمود:
من با همه آنها بودم و در میانشان گوئی زندگی می کردم و با تک تک آنها حشر و نشر داشتم و تمام خصوصیّات آنها را با وجودم حسّ و لمس می کردم، و این خیلی عجیب و غریب است!»
📚 افق وحی ،ص۱۱۶
🖋 حضرت آیة الله حاج سید محمد محسن حسینی طهرانی
✅ حکایت مکاشفه حاج هادی ابهری در اینکه تمام زمین مدفن افراد و اشخاصی است .....
⌛ ️➖ در آن ایّامی که حقیر در عتبه مقدّسه حضرت ثامن الحجج علیبن موسی الرضا علیهماالسّلام در زمان حیات مرحوم والد مشرّف بودم، صحبت و سخنرانی مجالس ائمه علیهمالسّلام گاهی به بنده محوّل می شد. روزی به مناسبت شهادت حضرت امام علیّ النّقی علیهالسّلام صحبت می کردم و در ضمن سخنرانی فرمایشی از آن حضرت به نقل از کلام أمیرالمؤمنین علیهالسّلام نقل شد که فرمودند:
🍁 ➖ هیچ بقعه ای از بقاع زمین و هیچ قطعه ای از زمین وجود ندارد الّا اینکه خداوند متعال در آن قطعه فردی را دفن کرده است و تمام زمین مدفن افراد و اشخاصی است که در طول تاریخ در آنجا زندگی می کردند و حیات داشتند.
🍁 ➖ پس از انقضاء مجلس مرحوم والد- رضوان الله علیه- به من فرمودند در این باره داستانی از مرحوم حاجی هادی ابهری برایت نقل کنم:
ایشان می گفتند: «در یکی از سفرها که پیاده از ابهر به یکی از قریه های اطراف می رفتم هوا به شدّت گرم و من خسته راه و تا مقصد هم راه هنوز بسیار بود از فرط خستگی کنار کوهی نشستم تا قدری رفع خستگی شود و دوباره به راه ادامه دهم بیابان خشک و سوزان و اثری از آب و آبادانی و عمران در آن محیط وجود نداشت. مدّتی که از نشستن من گذشت ناگاه این فکر در من خطور کرد که آیا زمانی بوده است که در این بیابان خشک و سوزان قوم و قبیله ای زندگی کرده باشند و اینجا مسکن و مأوای افرادی بوده باشد؟
به مجرّد اینکه این تفکّر برایم پیدا شد یک مرتبه دیدم که زمان به عقب برگشت و من به میلیونها سال عقب رفتم و حرکت زمان به سوی زمان فعلی آغاز شد و دیدم که در همین مکان که فعلًا خشک و بدون آب و علف است آن قدر از اقوام و قبیله ها و اشخاص مختلف با رنگها و ظواهر گوناگون با احشام و گله های فراوان و به صورتهای مختلف زندگی کرده اند و هر کدام برای صدها سال بلکه هزاران سال در این مکان بوده اند و سپس مرگ آنها را به زیر خاک درکشید و آن آثار و خانه ها و بناها به کلّی نیست و نابود شد سپس قوم و قبیله دیگری به جای آنها آمدند و همینطور این سلسله ادامه یافت تا به امروز که فعلًا این سرزمین دچار خشکسالی شده است و کسی در آن زندگی نمی کند، که من قادر بر شمارش آنها نیستم و عجیب آنکه می فرمود:
من با همه آنها بودم و در میانشان گوئی زندگی می کردم و با تک تک آنها حشر و نشر داشتم و تمام خصوصیّات آنها را با وجودم حسّ و لمس می کردم، و این خیلی عجیب و غریب است!»
📚 افق وحی ،ص۱۱۶
🖋 حضرت آیة الله حاج سید محمد محسن حسینی طهرانی
۵۸۲
۱۰ اسفند ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.