پارت 2
پارت 2
عشق در دشمنی
ویو ا/ت
وقتی ناظم داد زد خیلی ترسیدم دستامو گذاشتم رو گوشام و سرم که صدایی نشنوم
بغض داشت منو خفه میکرد تهیونگ هم نگرانم شده بود، لینا منو برد آبخوری دیگه تحملی نداشتم و بغضم ترکید و گریه کردم
~هی ا/ت حالت خوبه
_(در حال گریه کردن مثل بچه)
ا/ت لینا رو بغل کرد
~ا/ت گریه نکن دیگه نمیزارم کسی داد بزنه
_من نموخوم دیگه کسی سرم داد بزنه من میترسم لینا...
~نترس من پیشتم
از زبان نویسنده
ا/ت بعد از چند مین گریشو تموم کرد و رفتن سرکلاس...
در کلاس رو زدن و رفتن که بشینن
+حالت خوبه ا/ت؟
_اوم اره ممنون
هلنا) ههه ترسوی بدبخت
_تو یکی ساکت شو وگرنه جرت میدم
هلنا) بلند شد و ا/ت رو هل داد) چیی میخای منو جر بدی هرزهههه کسافت
ا/ت خاست بیوفته که تهیونگ از پشت گرفتش و ا/ت رف تو آغوش تهیونگ
+هیششش چرا هولش میدی
هلنا) ددی نباید ازش دفاع کنی (صداشو نازک کرد)
+گمشو بابا
ات حالش خوب نبود وقتی هلنا هلش داد گریش گرفت
+ات خوبی؟
_درحال گریه کردن
+ات چرا گریه میکنی
از زبان نویسنده
ات تهیونگو بغل کرد و گریه بی صدایی میکرد
وقتی ات تهیونگ رو بغل کرد، تهیونگ تعجب کرد و تپش قلبش بالا رف
+..... عامم
هلنا) اومد دست ات رو گرفت و محکم انداختش رو زمین و گف) عشقمو بغل نکن کسافت....
ات وقتی افتاد پاش زخم شد و ازش خون میومد ات با صدای بلند گریه میکرد
+بی شعور چیکار کردیییی (زود میره پیش ات و دستشو میگیره)
اتتت حالت خوبه؟؟؟
ات گریه نکن
لینا میدوعه سمت ات
~اتتتت خوبی؟؟؟
لینا بلند میشه و یه چکی میزنه به هلنا
~کسافتتت چرا هلش میدی
جونگکوک حال کرد وقتی لینا هلنا رو زد
&بی تربیت چطور روت میشه هلش بدی
عشق در دشمنی
ویو ا/ت
وقتی ناظم داد زد خیلی ترسیدم دستامو گذاشتم رو گوشام و سرم که صدایی نشنوم
بغض داشت منو خفه میکرد تهیونگ هم نگرانم شده بود، لینا منو برد آبخوری دیگه تحملی نداشتم و بغضم ترکید و گریه کردم
~هی ا/ت حالت خوبه
_(در حال گریه کردن مثل بچه)
ا/ت لینا رو بغل کرد
~ا/ت گریه نکن دیگه نمیزارم کسی داد بزنه
_من نموخوم دیگه کسی سرم داد بزنه من میترسم لینا...
~نترس من پیشتم
از زبان نویسنده
ا/ت بعد از چند مین گریشو تموم کرد و رفتن سرکلاس...
در کلاس رو زدن و رفتن که بشینن
+حالت خوبه ا/ت؟
_اوم اره ممنون
هلنا) ههه ترسوی بدبخت
_تو یکی ساکت شو وگرنه جرت میدم
هلنا) بلند شد و ا/ت رو هل داد) چیی میخای منو جر بدی هرزهههه کسافت
ا/ت خاست بیوفته که تهیونگ از پشت گرفتش و ا/ت رف تو آغوش تهیونگ
+هیششش چرا هولش میدی
هلنا) ددی نباید ازش دفاع کنی (صداشو نازک کرد)
+گمشو بابا
ات حالش خوب نبود وقتی هلنا هلش داد گریش گرفت
+ات خوبی؟
_درحال گریه کردن
+ات چرا گریه میکنی
از زبان نویسنده
ات تهیونگو بغل کرد و گریه بی صدایی میکرد
وقتی ات تهیونگ رو بغل کرد، تهیونگ تعجب کرد و تپش قلبش بالا رف
+..... عامم
هلنا) اومد دست ات رو گرفت و محکم انداختش رو زمین و گف) عشقمو بغل نکن کسافت....
ات وقتی افتاد پاش زخم شد و ازش خون میومد ات با صدای بلند گریه میکرد
+بی شعور چیکار کردیییی (زود میره پیش ات و دستشو میگیره)
اتتت حالت خوبه؟؟؟
ات گریه نکن
لینا میدوعه سمت ات
~اتتتت خوبی؟؟؟
لینا بلند میشه و یه چکی میزنه به هلنا
~کسافتتت چرا هلش میدی
جونگکوک حال کرد وقتی لینا هلنا رو زد
&بی تربیت چطور روت میشه هلش بدی
۵.۹k
۲۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.