استاد کیم
(استاد کیم )
پارت ۱
استاد کیم کیف اش از دست اش افتاد و باعث ریخت وسایل هایش شد سرش را پایین کرد و همه را جم کرد از کنار پنچره ای رد شد اما دوباه برگشت و کمی از پنچره دور بود دختری را دید،
دختره وارد رخت کن شد و شروع به کشیدن لباس هایش شد استاد و فقد به استاد کیم پشت اش بود فقد شانه هایش را میدید با چشم هایش خیره به آن لحظه بود اون همچین پسر نبود پس چی شده بود که اینجوری ایستاده به آن دختر نگاه میکرد دختره سوتین اش را در آورد و همان لحظه صورت اش برایه استاد کیم نمایان شد استاد کیم زود قدم هایش را سمته در برداشت و آن جا را زود ترک کرد
《》《》《》《》《》《》《》
مینو با خودش زمزمه کرد
// امروز زود از خونه زدم بیرون پوزخندی زدم و گفت
آخه گایا مگه برایه کسی مهمه خوب بریم دیگه //
لباس هایش را پوشید و از رخت کن خارج شد و سمته کافه تریا رفت
رو صندلی نشست
// اییش این چندش ها هم اومدن چقدر ازشون بدم میاد //
هان چی : این دختر لجن هم اینجاست
مینو این را شنید و با پوزخند گفت
مینو : دلت کتک میخواد تو ادم نشی حیون ها یا اگه ادمت کنم
هان چی: هی دختر اگه یه دفعه دیگه اون دست کثیفت بهم بخوره میزنم ...
مینو : دختر ه*رزه خفشو
پوزخند زد و گفت
مینو : هر کاری دلم بخواد میکنم تو هن هیچ غلتی نمیتونی بکنی
زنگ خورد و گایا بلند شد سمته کلاس اش میرفت با خودش زمزمه کرد
// دفه پیش که کتک خوردی مثل گل شدی بدبخت ای دلم خیلی کتک خواست چس میشه یکی رو کتک بزنم مثلا اون استاد //
یکی از استاد ها گایا بود و مشغول حرف زدن با یکی از هم کلاصی ها گایا بود ...
// نه ولش کن گایا شیطون بازی هات رو تمام کن //
با اینکه ۱۸ سالش بود باز هم مثل بچه ها رفتار میکرد و گاهی وقت ها هم خیلی خفن و جدی میشد وارد کلاس شد و رو صندلی جلو نشست نیم نگاهی به پوش اش کرد سوکهون را دید
مینو : هوییییی تو
سوکهون نگاهی بهش انداخت گایا دوباره ادامه داد
مینو : مردک لباسات پارست
سوکهون: چی کجا
پسره زود نگاه اش را لباسش انداخت و دو رو ورش را نگاه کرد اما اثری از پاره بودن نبود
مینو شروع به خندیدن کرد و با صدا بلند میخندید
مینو : هی تو منو رد کردی و با خودت فکردی که لباست پاره نمیشه
دوباره شروع به خندید کرد با صدا بلند میخندید
سوکهون : خوب دوست نداشتم تو هم این قدر اذیتم نکن
گایا با عجله کنار گایا نشست
گایا : دیروز که تو نبود دختر گفتن استاد ریاضی عوض شده
مینو با پوزخند گفت
مینو : خب این استاد هم مثل استاد قبلیمون فرار میکنه
گایا : هی اینجوری نیست دختر همه میگن خیلی سخت گیره
مینو باز هم با پوزخند گفت
@Yonjin953
پارت ۱
استاد کیم کیف اش از دست اش افتاد و باعث ریخت وسایل هایش شد سرش را پایین کرد و همه را جم کرد از کنار پنچره ای رد شد اما دوباه برگشت و کمی از پنچره دور بود دختری را دید،
دختره وارد رخت کن شد و شروع به کشیدن لباس هایش شد استاد و فقد به استاد کیم پشت اش بود فقد شانه هایش را میدید با چشم هایش خیره به آن لحظه بود اون همچین پسر نبود پس چی شده بود که اینجوری ایستاده به آن دختر نگاه میکرد دختره سوتین اش را در آورد و همان لحظه صورت اش برایه استاد کیم نمایان شد استاد کیم زود قدم هایش را سمته در برداشت و آن جا را زود ترک کرد
《》《》《》《》《》《》《》
مینو با خودش زمزمه کرد
// امروز زود از خونه زدم بیرون پوزخندی زدم و گفت
آخه گایا مگه برایه کسی مهمه خوب بریم دیگه //
لباس هایش را پوشید و از رخت کن خارج شد و سمته کافه تریا رفت
رو صندلی نشست
// اییش این چندش ها هم اومدن چقدر ازشون بدم میاد //
هان چی : این دختر لجن هم اینجاست
مینو این را شنید و با پوزخند گفت
مینو : دلت کتک میخواد تو ادم نشی حیون ها یا اگه ادمت کنم
هان چی: هی دختر اگه یه دفعه دیگه اون دست کثیفت بهم بخوره میزنم ...
مینو : دختر ه*رزه خفشو
پوزخند زد و گفت
مینو : هر کاری دلم بخواد میکنم تو هن هیچ غلتی نمیتونی بکنی
زنگ خورد و گایا بلند شد سمته کلاس اش میرفت با خودش زمزمه کرد
// دفه پیش که کتک خوردی مثل گل شدی بدبخت ای دلم خیلی کتک خواست چس میشه یکی رو کتک بزنم مثلا اون استاد //
یکی از استاد ها گایا بود و مشغول حرف زدن با یکی از هم کلاصی ها گایا بود ...
// نه ولش کن گایا شیطون بازی هات رو تمام کن //
با اینکه ۱۸ سالش بود باز هم مثل بچه ها رفتار میکرد و گاهی وقت ها هم خیلی خفن و جدی میشد وارد کلاس شد و رو صندلی جلو نشست نیم نگاهی به پوش اش کرد سوکهون را دید
مینو : هوییییی تو
سوکهون نگاهی بهش انداخت گایا دوباره ادامه داد
مینو : مردک لباسات پارست
سوکهون: چی کجا
پسره زود نگاه اش را لباسش انداخت و دو رو ورش را نگاه کرد اما اثری از پاره بودن نبود
مینو شروع به خندیدن کرد و با صدا بلند میخندید
مینو : هی تو منو رد کردی و با خودت فکردی که لباست پاره نمیشه
دوباره شروع به خندید کرد با صدا بلند میخندید
سوکهون : خوب دوست نداشتم تو هم این قدر اذیتم نکن
گایا با عجله کنار گایا نشست
گایا : دیروز که تو نبود دختر گفتن استاد ریاضی عوض شده
مینو با پوزخند گفت
مینو : خب این استاد هم مثل استاد قبلیمون فرار میکنه
گایا : هی اینجوری نیست دختر همه میگن خیلی سخت گیره
مینو باز هم با پوزخند گفت
@Yonjin953
- ۱۶.۸k
- ۱۹ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط