با

باﯾﺪ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩ
ﺁﻥ ﻗﺪﺭ ﮐﻪ ﺍﺷﮏ ﻫﺎ ﺧﺸﮏ ﺷﻮﻧﺪ
ﺑﺎﯾﺪ ﺍﯾﻦ ﺗﻦ ﺍﻧﺪﻭﻫﮕﯿﻦ ﺭﺍ ﭼﻼﻧﺪ
ﻭ ﺑﻌﺪ ﺩﻓﺘﺮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﻭﺭﻕ ﺯﺩ ﺑﻪ ﭼﯿﺰ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩ
ﺑﺎﯾﺪ ﭘﺎﻫﺎ ﺭﺍ ﺣﺮﮐﺖ ﺩﺍﺩ
ﻭ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﻮ ﺷﺮﻭﻉ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ.

"ﺁﻧﺎ ﮔﺎﻭﺍﻟﺪﺍ"
دیدگاه ها (۱)

ای صمیمی، ای دوستگاه و بیگاه لب پنجره خاطره ام می آییدیدنت.....

حس کردم که چقدر دلم واسه خودم تنگ شدهتلخ‌ترین حس دلتنگی،دلتن...

عزیز من زندگی بدون روزهای بد نمی‌شودبدون روزهای اشک و درد و ...

در من انگار صدایی گم شده استانگار لبخندیدنیایی..مثل یک کودک ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط