part¹
خب بعد از کلی کار پستش کردم لذت ببرید🥲😂
اسم من ا.ت و توی دانشگاه دختر خیلی شریم با کل دانشگاه مشکل دارم و خیلیا ازم میترسن ک بیشترش بخاطر خانوادمه امروز ترم جدید شروع میشد،
بیدار شدم و کارای مربوط رو انجام دادم و با ماشین شخصیم به دانشگاه رفتم،خب باید ببینم کیا جدیدن،امروز قراره حسابی ملتو ایسگا کنیم!
تو کلاس با بچه ها نشسته بودیم{آدماش}و درباره بچه ها برنامه میچیدیم ک استاد اومد ت کلاس
+وای باز این اومد...چن مین گذشت ک یه پسر خیلی خوشتیپ اومد داخل...
استاد:خیلی خوش اومدی خدتو معرفی کن
_میبینم خیلی مشتاقی،مگه کسی هست منو نشناسه؟
استاد:بهتره این کارو بکنی آقای جوان
_حالا ک خیلی برات مهمه،جئون جونگ کوک{به به}
{ا.ت ویو}وای واییی اون زیادی جذابههههه جیخخخ استاد:خیلی خب برو پشت سر ا.ت بشین...درسته ک از انتقالی ها بدم میاد ولی اون...وای خدای من بهتره خدمو جم کنم...زنگ خورد و من مشغول حرف زدن با بچه ها شدم
+اون کیه؟!
~وای نمیشناسیش؟
+چرا باید بشناسم؟
¤یادته یه مدت پیش با ۶ تا پسر دوامون گرف؟
+خب؟
¤خب اون دوست اوناس
+وای
:/عجب!ولی ما با اون شش تا الان خوبیم
~به هرحال،مراقب باش
٪بچه هااا بریم این دختره آدلیا رو بزنیم؟+وای عالیه
مشغول اذیت کردن آدلیا بودیم ک صدای بمی به گوش خورد
_چه خبره،برگشتم سمتش
+ت چی میخوای انتقالی
_میخوای شاخ بازی دربیاری؟!ساکت موندم ک اومد و از کنارم رد شد و خم شد و با ادلیا حرف زد
_میبینم حسابی هرکاری ک کردیو از دماغت میکشن بیرون
$جونگ..کوک کمک...م..کن_اسم منو به زبون کثیفت نیار{داد}از بلاهای ک سرت میاد لذت ببر!
{ا.ت ویو}چوبی ک دستم بود رو چرخوندم ک یه تیکه از چوت توی دستم شکست
+واییی،جونگ کوک برگشت سمتم
_اهه،دستمو گرفت و کشید سمتم دانشگاه وارد کلاس شدیم ک باند از کیفش بیرون آورد و دستمو باند پیچی کرد
_شاخ ها هم گاهی زخمی میشن؟!
+من ازت کمک نخواستم اتفاقی هم نیوفتاده
_باشه مشخصه!
+ایششششش
_{خنده}دانشگاه تموم شد و با ماشین شخصیم برگشتم خونه حتی یه لحظه هم از فکر جئون بیرون نمیومد واح ولی اون زیادی جذاب بود،فردا کلی کار داریم باید قدرتم رو به جئون نشون بدم!
شرایت پارت بعدی (۱۰لایک و کامنت) 🤌🥲
اسم من ا.ت و توی دانشگاه دختر خیلی شریم با کل دانشگاه مشکل دارم و خیلیا ازم میترسن ک بیشترش بخاطر خانوادمه امروز ترم جدید شروع میشد،
بیدار شدم و کارای مربوط رو انجام دادم و با ماشین شخصیم به دانشگاه رفتم،خب باید ببینم کیا جدیدن،امروز قراره حسابی ملتو ایسگا کنیم!
تو کلاس با بچه ها نشسته بودیم{آدماش}و درباره بچه ها برنامه میچیدیم ک استاد اومد ت کلاس
+وای باز این اومد...چن مین گذشت ک یه پسر خیلی خوشتیپ اومد داخل...
استاد:خیلی خوش اومدی خدتو معرفی کن
_میبینم خیلی مشتاقی،مگه کسی هست منو نشناسه؟
استاد:بهتره این کارو بکنی آقای جوان
_حالا ک خیلی برات مهمه،جئون جونگ کوک{به به}
{ا.ت ویو}وای واییی اون زیادی جذابههههه جیخخخ استاد:خیلی خب برو پشت سر ا.ت بشین...درسته ک از انتقالی ها بدم میاد ولی اون...وای خدای من بهتره خدمو جم کنم...زنگ خورد و من مشغول حرف زدن با بچه ها شدم
+اون کیه؟!
~وای نمیشناسیش؟
+چرا باید بشناسم؟
¤یادته یه مدت پیش با ۶ تا پسر دوامون گرف؟
+خب؟
¤خب اون دوست اوناس
+وای
:/عجب!ولی ما با اون شش تا الان خوبیم
~به هرحال،مراقب باش
٪بچه هااا بریم این دختره آدلیا رو بزنیم؟+وای عالیه
مشغول اذیت کردن آدلیا بودیم ک صدای بمی به گوش خورد
_چه خبره،برگشتم سمتش
+ت چی میخوای انتقالی
_میخوای شاخ بازی دربیاری؟!ساکت موندم ک اومد و از کنارم رد شد و خم شد و با ادلیا حرف زد
_میبینم حسابی هرکاری ک کردیو از دماغت میکشن بیرون
$جونگ..کوک کمک...م..کن_اسم منو به زبون کثیفت نیار{داد}از بلاهای ک سرت میاد لذت ببر!
{ا.ت ویو}چوبی ک دستم بود رو چرخوندم ک یه تیکه از چوت توی دستم شکست
+واییی،جونگ کوک برگشت سمتم
_اهه،دستمو گرفت و کشید سمتم دانشگاه وارد کلاس شدیم ک باند از کیفش بیرون آورد و دستمو باند پیچی کرد
_شاخ ها هم گاهی زخمی میشن؟!
+من ازت کمک نخواستم اتفاقی هم نیوفتاده
_باشه مشخصه!
+ایششششش
_{خنده}دانشگاه تموم شد و با ماشین شخصیم برگشتم خونه حتی یه لحظه هم از فکر جئون بیرون نمیومد واح ولی اون زیادی جذاب بود،فردا کلی کار داریم باید قدرتم رو به جئون نشون بدم!
شرایت پارت بعدی (۱۰لایک و کامنت) 🤌🥲
۹.۸k
۱۳ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.