باید مال من باشی 38
باید مال من باشی 38
کاترین : پس باید بیشتر روت کار کنم تا جذبم شی
کوک : اهههه بسه کاترین برو بیرون
ته ته حالت خوبه؟؟
برو بیرونننن زووود
کاترین رفت ته یونگ ولی اصلا حال خوبی نداشت
کوک : ته من به یه نتیجه رسیدم که ا.ت زندس
ته : چی؟؟
کوک : رفته بودیم مراسم سالگرد چهلم عمو یه دختری بود که همش تو رو نگاه میکرد و بعد گریش میگرفت چشاش شبیه ا.ت بود ولی موهاش کوتاه بلوند
ته : چی... چی راس میگی؟؟
کوک : اره ولی نمیگم خود ا.ت هستش شبیهش کردم 😑
کاترین که پشت در همه چیز رو شنیده بود تو دلش گفت : ودف اگه زنده باشه 🥲 وای ا.تتتت
ا.ت ویو
الان چند هفته یا شاید ماها گذشته از چهلم 2 روز گذشته و هنوز گریه میکنم
#روز_انفجار
باید راهی پیدا کنم نزدیک ایوان بودم 🥺 مجبورم از اینجا بپرم ولی دستامو چجوری باز کنم؟؟
عاها
چاقوی توی شلوارش رو در اورد
ا.ت : خوبه اینو همیشه دارم
خودشو باز کرد و از ایوان پرید
ولی ناراحت بود که بچشو از دست داد
بعد فهمید سنجاقش سرش نیست ولی مجبور بود از اونجا زود فرار کنه
#اکنون
الان پیش یه نفر که اسمش تایلره( کراشم که هاید بود، کسایی که ونزدی رو دیده میفهمه ) هستم 😑 میگه نگهبان بودم ولی اخه ما که نگهبان نداشتیم؟؟
دلم به لوگان و جیمین و ته تنگ شده 🥲 اوففف
داره بارون میباره رفتم بیرون قدم بزنم
ته ویو
کم کم بارون شروع شد من از خونه زدم بیرون که یکی رو دیدم که......
پایان 😏🖇
کاترین : پس باید بیشتر روت کار کنم تا جذبم شی
کوک : اهههه بسه کاترین برو بیرون
ته ته حالت خوبه؟؟
برو بیرونننن زووود
کاترین رفت ته یونگ ولی اصلا حال خوبی نداشت
کوک : ته من به یه نتیجه رسیدم که ا.ت زندس
ته : چی؟؟
کوک : رفته بودیم مراسم سالگرد چهلم عمو یه دختری بود که همش تو رو نگاه میکرد و بعد گریش میگرفت چشاش شبیه ا.ت بود ولی موهاش کوتاه بلوند
ته : چی... چی راس میگی؟؟
کوک : اره ولی نمیگم خود ا.ت هستش شبیهش کردم 😑
کاترین که پشت در همه چیز رو شنیده بود تو دلش گفت : ودف اگه زنده باشه 🥲 وای ا.تتتت
ا.ت ویو
الان چند هفته یا شاید ماها گذشته از چهلم 2 روز گذشته و هنوز گریه میکنم
#روز_انفجار
باید راهی پیدا کنم نزدیک ایوان بودم 🥺 مجبورم از اینجا بپرم ولی دستامو چجوری باز کنم؟؟
عاها
چاقوی توی شلوارش رو در اورد
ا.ت : خوبه اینو همیشه دارم
خودشو باز کرد و از ایوان پرید
ولی ناراحت بود که بچشو از دست داد
بعد فهمید سنجاقش سرش نیست ولی مجبور بود از اونجا زود فرار کنه
#اکنون
الان پیش یه نفر که اسمش تایلره( کراشم که هاید بود، کسایی که ونزدی رو دیده میفهمه ) هستم 😑 میگه نگهبان بودم ولی اخه ما که نگهبان نداشتیم؟؟
دلم به لوگان و جیمین و ته تنگ شده 🥲 اوففف
داره بارون میباره رفتم بیرون قدم بزنم
ته ویو
کم کم بارون شروع شد من از خونه زدم بیرون که یکی رو دیدم که......
پایان 😏🖇
۲.۶k
۰۷ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.