به چشمانم بنگر
به چشمانم بنگر
با تو سخن می گویند
حرف دل را بی ریا می گویند
به چشمانم بنگر
فریاد میزنند تو را
بی همتا گویند نام تو را
به چشمانم بنگر
شعله عشق فروزان بین
آتش افتاده به جان بین
به چشمانم بنگر
دریای طوفانیست در آن، بنگر
ز تو شوق دارد لبریز، بنگر
به چشمانم بنگر
ز چه ترس برداشته است تو را
گدازه آتش یا که طوفان دریا آمد تو را
گر آتش آمد تو را باران می شوم
طوفان آمد اگر، چوبم، کلکی ساز ز من
به چشمانم بنگر
گم می شوم در چشمانت، بنگر
بنگر ...
با تو سخن می گویند
حرف دل را بی ریا می گویند
به چشمانم بنگر
فریاد میزنند تو را
بی همتا گویند نام تو را
به چشمانم بنگر
شعله عشق فروزان بین
آتش افتاده به جان بین
به چشمانم بنگر
دریای طوفانیست در آن، بنگر
ز تو شوق دارد لبریز، بنگر
به چشمانم بنگر
ز چه ترس برداشته است تو را
گدازه آتش یا که طوفان دریا آمد تو را
گر آتش آمد تو را باران می شوم
طوفان آمد اگر، چوبم، کلکی ساز ز من
به چشمانم بنگر
گم می شوم در چشمانت، بنگر
بنگر ...
۱.۷k
۲۶ شهریور ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۳۵۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.