پاییزست و نارنجی
پاییزست و نارنجی
غم است و زرد
و هوا که بسی دلگیرست
پرنده ها بسیار دور از دسترس
و صدای باد که می نوازد
با لحظه ها
تنها خزان برای گفتن جاری ست
و
غروب که اشناست با این غریب
و من قدم زنان
درست مثل آنروزها که در خیال
طی کنم این ادامه را
و درد که استخونهایم را نوازش میدهد
به آرامی
چقدر در تنهایم سردم و
این لحظه ها که میروند بر باد
بدنبال سالی دیگر ...
شاعر: #م_ضیافت
غم است و زرد
و هوا که بسی دلگیرست
پرنده ها بسیار دور از دسترس
و صدای باد که می نوازد
با لحظه ها
تنها خزان برای گفتن جاری ست
و
غروب که اشناست با این غریب
و من قدم زنان
درست مثل آنروزها که در خیال
طی کنم این ادامه را
و درد که استخونهایم را نوازش میدهد
به آرامی
چقدر در تنهایم سردم و
این لحظه ها که میروند بر باد
بدنبال سالی دیگر ...
شاعر: #م_ضیافت
۶۳۳
۰۲ مهر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲۰۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.