اسم عشق یک مافیا
اسم عشق یک مافیا
پارت ۲۱
ویو رونا: با صدای پنجره بیدار شدم به سمت پنجره رفتم که یکی محکم دهنم
گرفت ترسیدم ولی یهو دستش گاز گرفتم ولی فایده نداشت
جونگ کوک: گفتی چیکار می کنم.......این کار می کنم
رونا : ولم کن ( با دهن بسته بزور )
جونگ کوک: پرنسسم می دونی وقتی تو اون لباس دیدمت چطور دلم لرزید ولی
تو چیکار کردی فقط بهم بی محلی کردی ( بم آخرش عصبی)
جونگ کوک: دهنت باز می کنم فقط جیغ جیغ نکن
رونا : (سرش به نشونه باشه تکون داد)( دهنش باز کرد)
جونگ کوک: دلم برات تنگ شده
رونا: روانی مگه مرز داری
جونگ کوک: روانی.......من روانی تو هم کوچولو
رونا: تو چته....از کجا من می شناسی چیکارم داری
جونگ کوک: هوم داستانش طولانی ( نیشخند) دلم برای دیدن چشمات هم تنگ شده
رونا: مگه دیوونه هستی .....من دوست ندارم
جونگ کوک: ولی من دوست دارم......( دستاش روی گونه های رونا کشید)
رونا : دستت بکش
جونگ کوک: یکم باهات خوب بودم جو گرفتی ( عصبی گونه های رونا گاز گرفت)
رونا : آخ....مگه سگی دیوونه گم شو
جونگ کوک: میرم ولی الان نه
یهو رونا بوسید رونا عصبی شد هولش داد جونگ کوک فقط سعی در آوردن حرص رونا داشت
رونا: روانی..... عوضی
جونگ کوک: خوشگلم من سگ نکن
رونا : سگ شی چی میشه.... از اتاقم گمشو ( داد به شدت آروم )
جونگ کوک ویو: دیگه داشت رو اعصابم راه می رفت به سمتش رفتم شونه هاشو گرفتم و کوبیدمش به دیوار با عصبانیت نگاهش کردم واقعا دیگه اعصابم نداشتم دستام بلند کردم و سیلی محکمی بهش زدم ................
پارت ۲۱
ویو رونا: با صدای پنجره بیدار شدم به سمت پنجره رفتم که یکی محکم دهنم
گرفت ترسیدم ولی یهو دستش گاز گرفتم ولی فایده نداشت
جونگ کوک: گفتی چیکار می کنم.......این کار می کنم
رونا : ولم کن ( با دهن بسته بزور )
جونگ کوک: پرنسسم می دونی وقتی تو اون لباس دیدمت چطور دلم لرزید ولی
تو چیکار کردی فقط بهم بی محلی کردی ( بم آخرش عصبی)
جونگ کوک: دهنت باز می کنم فقط جیغ جیغ نکن
رونا : (سرش به نشونه باشه تکون داد)( دهنش باز کرد)
جونگ کوک: دلم برات تنگ شده
رونا: روانی مگه مرز داری
جونگ کوک: روانی.......من روانی تو هم کوچولو
رونا: تو چته....از کجا من می شناسی چیکارم داری
جونگ کوک: هوم داستانش طولانی ( نیشخند) دلم برای دیدن چشمات هم تنگ شده
رونا: مگه دیوونه هستی .....من دوست ندارم
جونگ کوک: ولی من دوست دارم......( دستاش روی گونه های رونا کشید)
رونا : دستت بکش
جونگ کوک: یکم باهات خوب بودم جو گرفتی ( عصبی گونه های رونا گاز گرفت)
رونا : آخ....مگه سگی دیوونه گم شو
جونگ کوک: میرم ولی الان نه
یهو رونا بوسید رونا عصبی شد هولش داد جونگ کوک فقط سعی در آوردن حرص رونا داشت
رونا: روانی..... عوضی
جونگ کوک: خوشگلم من سگ نکن
رونا : سگ شی چی میشه.... از اتاقم گمشو ( داد به شدت آروم )
جونگ کوک ویو: دیگه داشت رو اعصابم راه می رفت به سمتش رفتم شونه هاشو گرفتم و کوبیدمش به دیوار با عصبانیت نگاهش کردم واقعا دیگه اعصابم نداشتم دستام بلند کردم و سیلی محکمی بهش زدم ................
- ۱۴.۵k
- ۰۱ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط