اسم عشق یک مافیا
اسم عشق یک مافیا
پارت ۲۰
(ویو شب مهمونی)
سخنرانی عمو شروع شد سریع حاضر شدم به سمت طبقه پایین رفتم سوجون و هان دیدم رفتم کنارشون ایستادم
سوجون ؛ خوشگله شدی انرژی من
هان: مثل همیشه خوشگلی.......همه عاشقت شدن
رونا: ممنون
بعد سخنرانی و معرفی مهمونی شروع شد اون جئون عوضی داشت با نگاهش رسماً قورتم می داد اومد سمتم نگاهی بهم انداخت
جونگ کوک: خوشگل شدی ... ولی زیاد بازه عوضش کن ...این روزا خیلی پرو شدی با پسرا گرم میگیری
رونا: به تو چه گمشو .
به سمت بالکن رفتم فقط خواستم ازش دور باشم ولی یهو دیدم دنبالم اومده چسبوندم به دیوار سرش کنار گوشم برد نفس های داغش به گردنم می خورد
رونا: ولم کن
جونگ کوک: دلم برات تنگ شده بود.( بم )
رونا: روانی
جونگ کوک: دیگه نزدیک هان نمیشی کلا حق نداری با پسرا گرم بگیری
رونا: به چه حقی بهم دستور میدی
جونگ کوک: تو مال منی ( حلقه دستاش دور کمر رونا محکم تر کرد )
رونا: خفه ولم کن
جونگ کوک: ولت می کنم ولی دفع بعد این راحتی نیست
رونا سریع از بغلش بیرون اومد به سمت عموش رفت و شراکتش تبریک گفت رفت کنار هان نشست هان دستاش دور گردن رونا انداخت بود کوک اومد خیلی عصبی شده بود ولی خودش کنترل می کرد
جونگ کوک: هان.... خوشحالم با هم کار می کنیم
هان : منم
رونا: خوابم گرفته....من میرم
هان: صبر کن یکم دیگه
رونا: باشه
جونگ کوک: درسته تازه اول شبه
ویو چند ساعت بعد همه رفته بودن رونا به سمت اتاقش رفت لباساش عوض کرد نگاهی به گوشیش کرد پیام جونگ کوک روی گوشیش بود
پیام: پس حرفام گوش نمی کنی
پیام رونا: آره می خوای چیکار کنی
جونگ کوک جواب پیام نداد دیگه رونا خوابید حدود ساعت ۲ صدای پنجره اتاق رونا بلند شد رونا سریع بیدار شد به سمت پنجره رفت که یکی محکم دهنش گرفت.............
اسم : عشق یک مافیا
پارت ۲۰
(ویو شب مهمونی)
سخنرانی عمو شروع شد سریع حاضر شدم به سمت طبقه پایین رفتم سوجون و هان دیدم رفتم کنارشون ایستادم
سوجون ؛ خوشگله شدی انرژی من
هان: مثل همیشه خوشگلی.......همه عاشقت شدن
رونا: ممنون
بعد سخنرانی و معرفی مهمونی شروع شد اون جئون عوضی داشت با نگاهش رسماً قورتم می داد اومد سمتم نگاهی بهم انداخت
جونگ کوک: خوشگل شدی ... ولی زیاد بازه عوضش کن ...این روزا خیلی پرو شدی با پسرا گرم میگیری
رونا: به تو چه گمشو .
به سمت بالکن رفتم فقط خواستم ازش دور باشم ولی یهو دیدم دنبالم اومده چسبوندم به دیوار سرش کنار گوشم برد نفس های داغش به گردنم می خورد
رونا: ولم کن
جونگ کوک: دلم برات تنگ شده بود.( بم )
رونا: روانی
جونگ کوک: دیگه نزدیک هان نمیشی کلا حق نداری با پسرا گرم بگیری
رونا: به چه حقی بهم دستور میدی
جونگ کوک: تو مال منی ( حلقه دستاش دور کمر رونا محکم تر کرد )
رونا: خفه ولم کن
جونگ کوک: ولت می کنم ولی دفع بعد این راحتی نیست
رونا سریع از بغلش بیرون اومد به سمت عموش رفت و شراکتش تبریک گفت رفت کنار هان نشست هان دستاش دور گردن رونا انداخت بود کوک اومد خیلی عصبی شده بود ولی خودش کنترل می کرد
جونگ کوک: هان.... خوشحالم با هم کار می کنیم
هان : منم
رونا: خوابم گرفته....من میرم
هان: صبر کن یکم دیگه
رونا: باشه
جونگ کوک: درسته تازه اول شبه
ویو چند ساعت بعد همه رفته بودن رونا به سمت اتاقش رفت لباساش عوض کرد نگاهی به گوشیش کرد پیام جونگ کوک روی گوشیش بود
پیام: پس حرفام گوش نمی کنی
پیام رونا: آره می خوای چیکار کنی
جونگ کوک جواب پیام نداد دیگه رونا خوابید حدود ساعت ۲ صدای پنجره اتاق رونا بلند شد رونا سریع بیدار شد به سمت پنجره رفت که یکی محکم دهنش گرفت.............
اسم : عشق یک مافیا
- ۱۱.۵k
- ۰۱ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط