به حکم چشمهایت می نویسم نامه ای دیگر
به حُکم چشمهایت می نویسم نامه ای دیگر
دلم را در میان نامه می پیچم پریشان تر
پس از نام قشنگت، می نویسم سطر اول را
قفس، آتش، پرنده، یک گلو آوازو خاکستر
میان برگ ماه، درانتهای نامه می پیچم
برای دستهایت بوسه و یک حلقه انگشتر
دلم را در میان نامه ام پچیده می یابی
کنار نامه های دیگرت، هر روز پشت در
در آن خلوت که از ابر خیالت ماه می تابد
تو را با سطرسطر نامه هایم میکشم در بر
میان برگ ماه پیچیده تقدیم تو میدارم
دو گلدان، شمعدانی، قالی و یک دسته نیلوفر
ولی حس می کنم یک روز درغُربت، دل عاشق
دور از چشم تو می میرد کنار نامه ای آخر
دلم را در میان نامه می پیچم پریشان تر
پس از نام قشنگت، می نویسم سطر اول را
قفس، آتش، پرنده، یک گلو آوازو خاکستر
میان برگ ماه، درانتهای نامه می پیچم
برای دستهایت بوسه و یک حلقه انگشتر
دلم را در میان نامه ام پچیده می یابی
کنار نامه های دیگرت، هر روز پشت در
در آن خلوت که از ابر خیالت ماه می تابد
تو را با سطرسطر نامه هایم میکشم در بر
میان برگ ماه پیچیده تقدیم تو میدارم
دو گلدان، شمعدانی، قالی و یک دسته نیلوفر
ولی حس می کنم یک روز درغُربت، دل عاشق
دور از چشم تو می میرد کنار نامه ای آخر
- ۲.۱k
- ۰۱ مهر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط