پارت ۳
پارت ۳
ارباب من
کوک ویو
و زود در باز شد و من رفتم داخل نشستم روی مبل
علامت پدر ا.ت@
@سلام قربان خوش اومدین
کوک ممنون
@چایی میل دارین یا قهوه
کوک من هیچس نمی خوام فقط اومدم دخترتو ببرم
@چشم الان میارم
ا.ت ویو
با صدای زنگ چشمامو باز کردم یکم گیج بودم ولی یادم افتاد اونروز جونگ یونگ رفت قمار کرد و هیچی نداد و لی اون که باخته بود!!
درسته من از پدرم میترسم و اینم بگم اون منو هر روز کتک میزنه و پوست سفیدم کلا سیاهه و جای کبودیه
بعد از ۲ دیقه یهو در باز شد بله جونگ یونگ خر بود که یهو از دستم محکم گرفت مبخواست ببرتم که گفتم کجا میبری(همراه با ترس)
یه سیلی زد و گفت
@خفه شو
منم شروع کردم به گریه کردن چون خیلی محکم دستم رو گرفته بود
اورد وسط حال دیدم یه مردی نشسته وسط مبل هراه با ۴تا غول بیابونی
ولی من هچنان گریه میکردم جونگ یونگ دستمو ول کرد و یه لگد زد به شکمم که باعث شد از درد به خودم به پیچم
و گفت
@بفرمایین قربان
من گفتم که
ا.ت من نمیرم (گریه فوقققققق شدید)
جونگ یونگ یه لگد دیگه زد
@تو گوه خوردی دختره ی هرزه
که یهو ......
پایان پارت۳
ارباب من
کوک ویو
و زود در باز شد و من رفتم داخل نشستم روی مبل
علامت پدر ا.ت@
@سلام قربان خوش اومدین
کوک ممنون
@چایی میل دارین یا قهوه
کوک من هیچس نمی خوام فقط اومدم دخترتو ببرم
@چشم الان میارم
ا.ت ویو
با صدای زنگ چشمامو باز کردم یکم گیج بودم ولی یادم افتاد اونروز جونگ یونگ رفت قمار کرد و هیچی نداد و لی اون که باخته بود!!
درسته من از پدرم میترسم و اینم بگم اون منو هر روز کتک میزنه و پوست سفیدم کلا سیاهه و جای کبودیه
بعد از ۲ دیقه یهو در باز شد بله جونگ یونگ خر بود که یهو از دستم محکم گرفت مبخواست ببرتم که گفتم کجا میبری(همراه با ترس)
یه سیلی زد و گفت
@خفه شو
منم شروع کردم به گریه کردن چون خیلی محکم دستم رو گرفته بود
اورد وسط حال دیدم یه مردی نشسته وسط مبل هراه با ۴تا غول بیابونی
ولی من هچنان گریه میکردم جونگ یونگ دستمو ول کرد و یه لگد زد به شکمم که باعث شد از درد به خودم به پیچم
و گفت
@بفرمایین قربان
من گفتم که
ا.ت من نمیرم (گریه فوقققققق شدید)
جونگ یونگ یه لگد دیگه زد
@تو گوه خوردی دختره ی هرزه
که یهو ......
پایان پارت۳
۶.۷k
۰۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.