پارت ۴
پارت ۴
ارباب من
کوک ویو
جونگ یونگ رفت بالا وقتی اومد
دست یه ا.ت رو محکم گرفته بود و ا.ت هم گریه میکرد خودم دلم به حالش خیلی میسوخت ولی کوک نه تو مافیایی احمق چرا دلت داره میسوزه
وقتی به ا.ت گفت
تو گوه خ.ردی دختره ی هرزه دیگه خونم به جوش اومد و رفتم.....
ا.ت ویو
داشتم گریه میکردم که پسره که جوون بود و بهش میخورد ۲۳،۲۴ سالش باشه اومد جلو
ویه دونه خوابوند تو گوش جونگ یونگ و گفت....
کوک ویو
گفتم اخرین بار باشه به اموال من دست بلند میکنی ازش عذر خواهی بکن
@ببخشید
و به بادیگارد هام علامت دادم ا.ت رو بیارن ون
ا.ت ویو
پسره به غول بیابونی ها علامت داد که یهو دوتاشون منو گرفتن و بردن ون دست و پا نمیزدم چون میدوستم به صلاحمه که برم و از شر جونگ یونگ خلاص بشم
رفتم نشستم روبه روی پسره بعد چند مین
ازش پرسید اسمت چیه همونطور که از پنجره به بیرون نگاه میکرد خیلیییییییی سرد گفت جئون جونگ کوک
گفتم منم کیم نزاشت حرفم رو کامل بزنم گفت کیم ا.ت
گفتم منو از کجای میشناسی جواب نداد گفتم
نمیشنوی یکم بلند گفت اگه صدایی بشنوم دیگه تضمین نمی کنم زنده بمونی
ا.ت (توذهنش :این که با من کاری نداره پس میتونم کرم بریزم و رو مخش راه برم 😎)
ا.ت اوکی دیگه حرف نمیزنم و توهم داد نزن
کوک(نگاه خشمگین)
ا.ت ....
پایان پارت۴
اسلاید بعد توی ونی هستش که ا.ت و کوک توش هستن
ارباب من
کوک ویو
جونگ یونگ رفت بالا وقتی اومد
دست یه ا.ت رو محکم گرفته بود و ا.ت هم گریه میکرد خودم دلم به حالش خیلی میسوخت ولی کوک نه تو مافیایی احمق چرا دلت داره میسوزه
وقتی به ا.ت گفت
تو گوه خ.ردی دختره ی هرزه دیگه خونم به جوش اومد و رفتم.....
ا.ت ویو
داشتم گریه میکردم که پسره که جوون بود و بهش میخورد ۲۳،۲۴ سالش باشه اومد جلو
ویه دونه خوابوند تو گوش جونگ یونگ و گفت....
کوک ویو
گفتم اخرین بار باشه به اموال من دست بلند میکنی ازش عذر خواهی بکن
@ببخشید
و به بادیگارد هام علامت دادم ا.ت رو بیارن ون
ا.ت ویو
پسره به غول بیابونی ها علامت داد که یهو دوتاشون منو گرفتن و بردن ون دست و پا نمیزدم چون میدوستم به صلاحمه که برم و از شر جونگ یونگ خلاص بشم
رفتم نشستم روبه روی پسره بعد چند مین
ازش پرسید اسمت چیه همونطور که از پنجره به بیرون نگاه میکرد خیلیییییییی سرد گفت جئون جونگ کوک
گفتم منم کیم نزاشت حرفم رو کامل بزنم گفت کیم ا.ت
گفتم منو از کجای میشناسی جواب نداد گفتم
نمیشنوی یکم بلند گفت اگه صدایی بشنوم دیگه تضمین نمی کنم زنده بمونی
ا.ت (توذهنش :این که با من کاری نداره پس میتونم کرم بریزم و رو مخش راه برم 😎)
ا.ت اوکی دیگه حرف نمیزنم و توهم داد نزن
کوک(نگاه خشمگین)
ا.ت ....
پایان پارت۴
اسلاید بعد توی ونی هستش که ا.ت و کوک توش هستن
۵.۱k
۰۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.