پارت ۵
پارت ۵
ارباب من
کوک (نگاه خشمگین )
ا.ت ااااا اوکی دیگه حرف نمیزنم
کوک(نگاه خشگین تررررر)
ا.ت شوخی کر که نگاهش افتاد به صورت کوک که از عصبانیت قرمز شده بود و فهمید که باید خفه شه
کوک ویو از وقتی اومدم تو ماشین داره مخمو میخوره
فهمیدم باید چیکارش کنم
پرش زمانی به رسیدن به خونه
ا.ت ویو
واوووووو اینجا که خونه نیس عماراتههه
وقتی رفتیم خونه دهن وا مونده بود و چشام داشت برق میزد و همینطور رفتم داخل که دیدم حدود ۲۰ تا خدمتکار اونجا بودن و یه خانم مسن بهش میخورد مهربون باشه
کوک ویو
وقتی رفتیم خونه دهنش وا مونده بود و مثل ندید بدید ها داشت نگاه میکرد وقتی رفتم خونه دیدم داره میره بالا یه دونه سرفه کردم
کوک اوهوم
که ا.ت برگشت
ا.ت خونت خیلی خوشگله
کوک ممنون بیا پایین تا اجوما قوانین رو بهت بگه
ا.ت مگه پادگانه (حالت سوالی)
ا.ت ویو رفتم داخل ،داخل خونه از بیرونش خوشگل تر بود همین جوری داشتم میرفتم بالا که پسره سرفه کرد برگشتم سمتش گفت بیا اجوما تا قوانین رو بهت بگه من گفتم
مگه پادگانه یهو جدی شد و گف فک کن پادگانه و رفت
منم رفتم پیش اجوما ،علام اجوما
سلام دختر خوش اومدی
ا.ت رو با این نشون میدم☆
☆ممنون
بیا تا قوانین رو بهت بگم
۱همیشه صبح ساعت ۸ وظهر ساعت ۲ و شب ساعت۸ بیا پایین تا صبحانه نهار شام بخورین
۲لباس باز هیچوقت نپوش
۳بدون اجازه ارباب هیچوقت بیرون حتی حیاط هم نرو
۴با خدمتکار ها دعوا نکن
۵ارباب رو با اسم صدا نزن و بگو ارباب
۶تو کارای ارباب دخالت نکن
۷سر به سر ارباب نزار
۸با بادبگاردا گرم نگیر
☆اوکییی اتاق من کوش؟
تو توی اتاق خدمتکارا میخابی و لباسی که روی تخته رو میپوشی
پایان پارت ۵
ارباب من
کوک (نگاه خشمگین )
ا.ت ااااا اوکی دیگه حرف نمیزنم
کوک(نگاه خشگین تررررر)
ا.ت شوخی کر که نگاهش افتاد به صورت کوک که از عصبانیت قرمز شده بود و فهمید که باید خفه شه
کوک ویو از وقتی اومدم تو ماشین داره مخمو میخوره
فهمیدم باید چیکارش کنم
پرش زمانی به رسیدن به خونه
ا.ت ویو
واوووووو اینجا که خونه نیس عماراتههه
وقتی رفتیم خونه دهن وا مونده بود و چشام داشت برق میزد و همینطور رفتم داخل که دیدم حدود ۲۰ تا خدمتکار اونجا بودن و یه خانم مسن بهش میخورد مهربون باشه
کوک ویو
وقتی رفتیم خونه دهنش وا مونده بود و مثل ندید بدید ها داشت نگاه میکرد وقتی رفتم خونه دیدم داره میره بالا یه دونه سرفه کردم
کوک اوهوم
که ا.ت برگشت
ا.ت خونت خیلی خوشگله
کوک ممنون بیا پایین تا اجوما قوانین رو بهت بگه
ا.ت مگه پادگانه (حالت سوالی)
ا.ت ویو رفتم داخل ،داخل خونه از بیرونش خوشگل تر بود همین جوری داشتم میرفتم بالا که پسره سرفه کرد برگشتم سمتش گفت بیا اجوما تا قوانین رو بهت بگه من گفتم
مگه پادگانه یهو جدی شد و گف فک کن پادگانه و رفت
منم رفتم پیش اجوما ،علام اجوما
سلام دختر خوش اومدی
ا.ت رو با این نشون میدم☆
☆ممنون
بیا تا قوانین رو بهت بگم
۱همیشه صبح ساعت ۸ وظهر ساعت ۲ و شب ساعت۸ بیا پایین تا صبحانه نهار شام بخورین
۲لباس باز هیچوقت نپوش
۳بدون اجازه ارباب هیچوقت بیرون حتی حیاط هم نرو
۴با خدمتکار ها دعوا نکن
۵ارباب رو با اسم صدا نزن و بگو ارباب
۶تو کارای ارباب دخالت نکن
۷سر به سر ارباب نزار
۸با بادبگاردا گرم نگیر
☆اوکییی اتاق من کوش؟
تو توی اتاق خدمتکارا میخابی و لباسی که روی تخته رو میپوشی
پایان پارت ۵
۵.۶k
۰۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.