رمان نجاتگر قلب
رمان نجاتگر قلب
part36
....برای همین میگم
که من باید اون اتاقک
رو پیدا کنم.
راست میگفت.
من جای اون نبودم.
میفهمیدم کنجکاویش
برای چیه.
برای همین گفتم:
+باشه.
ولی باید بذاری من
هم باهات بیام.
- باشه قبوله.
گفتی رفتین پیش چه
کسی که گوشیمو
ردیابی کردین؟
+همون دوستم که توی
شرکت دیدیش.
کانگ سو رانگ.
- آها.
پس میشه یبار دیگه
بریم پیشش؟
البته اگه دستم
نمیندازه.(آروم)
+باشه.
نگران نباش.
دیگه دستت نمیندازه:/
- اَه....یعنی انقدر بلند
گفتم؟(آروم)
+نه من گوشام تیزه:/
- هیا........
+بریم.
- ایششش...یعنی انقدر
گوشاش تیزه؟(آروم)
+آره:/😂
- هیااا.....صبر کن منم
بیام.
سون جو ویو:
رسیدیم به اونجا.
هیوسو هم اونجا بود.
√به.....سلام خانوم
خوشگله.
از این طرفا.
میخواستم جوابشو بدم
که چانیول گفت:
+مسخره بازیو بذار کنار
سو رانگ.
√خب بگین قضیه چیه؟
- گوشیمو ردیابی کن.
$سلام.
اهمیتی ندادم.
√بفرمایید اینم از رد
گوشیه شما.
- اوم....ممنون.
+بریم؟
- آره بریم.
$صبر کن.
- چیه؟
$بذار حدس بزنم.
تو میخوای اون قاب عکسو
پیدا کنی آره؟
- فضولیش به تو نیومده.
$منم میخوام کمکت کنم.
- هه.
تو انگار تکلیفت با خودت
معلوم نیستا.
یه دفعه خوبی میکنی.
دفعه بعدی توهین میکنی.
همیشه هم همین شکلی
بودی.
خیلی دو رویی.
بریم.
+اوم.خدافظ.
√خدافظ.
دختره ی بیشعور.
برای چی داره این کارو
باهام میکنه؟
- رد گوشی به کجا میرسه؟
+خیابون چونگ سان.
کنار شیرینی فروشی پرتقال.
یه خونه ی نیمه کاره.
-خب بریم.
+میگما سون جو.
- هوم؟
+چرا نذاشتی بیاد
کمکمون کنه؟
- چون خودم میتونم
پیداش کنم.
تو هم اگه نمیخوای
میتونی کمکم نکنی........
این داستان ادامه دارد..........❤️
part36
....برای همین میگم
که من باید اون اتاقک
رو پیدا کنم.
راست میگفت.
من جای اون نبودم.
میفهمیدم کنجکاویش
برای چیه.
برای همین گفتم:
+باشه.
ولی باید بذاری من
هم باهات بیام.
- باشه قبوله.
گفتی رفتین پیش چه
کسی که گوشیمو
ردیابی کردین؟
+همون دوستم که توی
شرکت دیدیش.
کانگ سو رانگ.
- آها.
پس میشه یبار دیگه
بریم پیشش؟
البته اگه دستم
نمیندازه.(آروم)
+باشه.
نگران نباش.
دیگه دستت نمیندازه:/
- اَه....یعنی انقدر بلند
گفتم؟(آروم)
+نه من گوشام تیزه:/
- هیا........
+بریم.
- ایششش...یعنی انقدر
گوشاش تیزه؟(آروم)
+آره:/😂
- هیااا.....صبر کن منم
بیام.
سون جو ویو:
رسیدیم به اونجا.
هیوسو هم اونجا بود.
√به.....سلام خانوم
خوشگله.
از این طرفا.
میخواستم جوابشو بدم
که چانیول گفت:
+مسخره بازیو بذار کنار
سو رانگ.
√خب بگین قضیه چیه؟
- گوشیمو ردیابی کن.
$سلام.
اهمیتی ندادم.
√بفرمایید اینم از رد
گوشیه شما.
- اوم....ممنون.
+بریم؟
- آره بریم.
$صبر کن.
- چیه؟
$بذار حدس بزنم.
تو میخوای اون قاب عکسو
پیدا کنی آره؟
- فضولیش به تو نیومده.
$منم میخوام کمکت کنم.
- هه.
تو انگار تکلیفت با خودت
معلوم نیستا.
یه دفعه خوبی میکنی.
دفعه بعدی توهین میکنی.
همیشه هم همین شکلی
بودی.
خیلی دو رویی.
بریم.
+اوم.خدافظ.
√خدافظ.
دختره ی بیشعور.
برای چی داره این کارو
باهام میکنه؟
- رد گوشی به کجا میرسه؟
+خیابون چونگ سان.
کنار شیرینی فروشی پرتقال.
یه خونه ی نیمه کاره.
-خب بریم.
+میگما سون جو.
- هوم؟
+چرا نذاشتی بیاد
کمکمون کنه؟
- چون خودم میتونم
پیداش کنم.
تو هم اگه نمیخوای
میتونی کمکم نکنی........
این داستان ادامه دارد..........❤️
۱.۷k
۰۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.