بردهکوچولویمن

#برده_کوچولوی_من
پارت122
بغض گلومو گرفته بود ولی سعی میکردم قوی باشمـ
خواستم از اتاق برم بیرون ک تزسیدم باز بیاد بیرون دعوام کنه
با صداش ک گفد حوصلمو بده اروم زدم به در و حولرو بهش دادم
ک یهو دستمو کشید بردم داخل از موهاش اب چکه میکرد ک خیس لبمو بوسیدد
بغضم گرفته بود ولی اجازه مخالفت نداشتتمـ
_نمیخوام باهات حموم کنم
موهامو از ته کشید
+ببند بیبی
با جیغ تقلا کردم
_وللم کنن
سیلی زد به یه طرف صورتم ک فقط تونستم مبهوتت از دردد نگاهش کنم
بی توجه بهم نشست تو وان منو گذاشت لای پاهاشـ
تازه دردم بیشتر شد و هق هقم به گوش میرسید
_هیی... لیی... نام... رد... شدیی
همونطور ک چونمو گاز میگرفت خفه شویی زمزمه کرد
نمیدونم چرا حس ولذت و درد پر شده بود تو بدنم و میل عجیبی به اه کشیدن پیدا کرده بودم
دست خودم نیود ک بازوشو گرفتم و سفت به خودن چسبوندم
_ایییییی
نفس نفس میزدنم و جونگکوک دست کمی از من نداشت
اولین بار بود ک تو رابطه یه لذت وصف نشدنیو داشتم حس میکردمـ

اینقد منو به خودش فشار میداد ک آه مردونه ای سر داد
بی شک برای من بهترین ملودی جهان بود
دستاشو دورم حلقه کرد بدون اینکه ازم در بیاره کفت
+لعنتی دلم برا کرد*نت تنک شده بود
دست خودم نبود ک
خوشم میومد...
جونگکوک اولین من بود و میل عجیبی داستم ک اخرینمم باشه
ولی نه!
اون منو به عنوان یه خدمه قبول داره و باحال حال میکنه و فک نکنم هیج وقت بخواد تنها زن زندگیش باشم
فکرشم خنده دار بودـ...
دیدگاه ها (۴)

#برده_کوچولوی_منپارت123سرمو بیشتر به سینش فشار دادم ک دم عمی...

#برده_کوچولوی_منپارت124بعد از چند دقیقه خدمت کار غذا اورد گذ...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۶

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط