برده کوچولوی من
#برده_کوچولوی_من
پارت123
سرمو بیشتر به سینش فشار دادم ک دم عمیقیدتو موهام کشید
با تقه ای ک به در خورد و صدای سوجین نکاهی به جونگکوک کردم ک با تعجب نکاهم کردـ
سوجین: اگ کارتون تموم شد مامان پایینه
با شنیدن صدای پر شیطنت سوجین صورتم سرخ شده بود
سرمو فرو کردم تو بغل جونگکوک از فکر اینکه این آغوش دیگ مال من نبودد حصرت رفتنمو میخوردم...
با حرص زدم رو سینش
بد دیدن قیافم ک رو به گریه بود صدای قهقهش بلند شد
خواستم چیزی بگم ک زد رو دهنم
+حد خودتو بدون
این مرد خیلی زود رنگ عوض میکرد
با دیدن قیافش سری به تایید تکون دادم بلدم کرد زیر دوش تو بغلش گرفتم و ده مین حدودا بی حرکت زیر دوش مونده بودیم
اومدیم بیرون
همونطور ک موهاشو سشوار میکرد جدی نگاهم کرد
+از اتاق بیرون نمیای
سوجین هم اومد اینجا یه کلنه باهاش حرف نمیزنی
بفهمم برخلاف میلم عمل کردی خدت میدونی....
با ترس باشه ای گفتم
خب وحشی به خواهرت بگو نیاد فضولی
+لباس بپوش میگم برات غذا بیارن
بعدم رفت بیرون
از درد اینکه این مرد این همه باهام سرد شده بود اشکام رو بدن خیسم میریختن
مغزم و قلبم درد تضادیو تو بدنم اسجاد میکردم یکیشون از لذت و نبودنش اشک میریخت یکی از تنفر
این همون جونگکوک نبود
نمیدونم این رفتاراش جزئی از تنبیهشه یا واقعا دیگ دوسم نداره
کسی ک براش ناز میکردم و نازمو میکشید
کسی ک براش لوس میشدم فندق صدام میکرد
کسی ک شب بدون من خوابش نمیبرد
کسی ک نگاه چپ مرد دیگه ای بهم میخورد رگ گردنش باد میکرد
ولی الان چی اینا همه واس یوناست؟؟
یعنی من دوهفته نبودم اینا همه واس یونا بوده
جدا تا الان متوجه نشده بودم ک چقد با جونگکوک به اوج لذت رسیدم
چرا تا الان دقت نکرده بودم ک با تمام اخلاقای بدش داشتم کنارش میخندیدم
چرا تا الان نفهمیده بودم ک دوسش دارم ولی اون چی؟/:
دوسم داره؟
شاید قبلا دوسم داشته ولی الان دیگ مطمئنم دیگ براش ارزشی ندارم
چون بهم گفت میخواد جلو همه بگه باهام چبکار کرده و منو بی ارزش ترین فرد عمارتش بنامه..
از این کارش خیلی میترسیدم
هیچ کس ترس منو نسبت به این مرد درک نمیکرد
....
پارت123
سرمو بیشتر به سینش فشار دادم ک دم عمیقیدتو موهام کشید
با تقه ای ک به در خورد و صدای سوجین نکاهی به جونگکوک کردم ک با تعجب نکاهم کردـ
سوجین: اگ کارتون تموم شد مامان پایینه
با شنیدن صدای پر شیطنت سوجین صورتم سرخ شده بود
سرمو فرو کردم تو بغل جونگکوک از فکر اینکه این آغوش دیگ مال من نبودد حصرت رفتنمو میخوردم...
با حرص زدم رو سینش
بد دیدن قیافم ک رو به گریه بود صدای قهقهش بلند شد
خواستم چیزی بگم ک زد رو دهنم
+حد خودتو بدون
این مرد خیلی زود رنگ عوض میکرد
با دیدن قیافش سری به تایید تکون دادم بلدم کرد زیر دوش تو بغلش گرفتم و ده مین حدودا بی حرکت زیر دوش مونده بودیم
اومدیم بیرون
همونطور ک موهاشو سشوار میکرد جدی نگاهم کرد
+از اتاق بیرون نمیای
سوجین هم اومد اینجا یه کلنه باهاش حرف نمیزنی
بفهمم برخلاف میلم عمل کردی خدت میدونی....
با ترس باشه ای گفتم
خب وحشی به خواهرت بگو نیاد فضولی
+لباس بپوش میگم برات غذا بیارن
بعدم رفت بیرون
از درد اینکه این مرد این همه باهام سرد شده بود اشکام رو بدن خیسم میریختن
مغزم و قلبم درد تضادیو تو بدنم اسجاد میکردم یکیشون از لذت و نبودنش اشک میریخت یکی از تنفر
این همون جونگکوک نبود
نمیدونم این رفتاراش جزئی از تنبیهشه یا واقعا دیگ دوسم نداره
کسی ک براش ناز میکردم و نازمو میکشید
کسی ک براش لوس میشدم فندق صدام میکرد
کسی ک شب بدون من خوابش نمیبرد
کسی ک نگاه چپ مرد دیگه ای بهم میخورد رگ گردنش باد میکرد
ولی الان چی اینا همه واس یوناست؟؟
یعنی من دوهفته نبودم اینا همه واس یونا بوده
جدا تا الان متوجه نشده بودم ک چقد با جونگکوک به اوج لذت رسیدم
چرا تا الان دقت نکرده بودم ک با تمام اخلاقای بدش داشتم کنارش میخندیدم
چرا تا الان نفهمیده بودم ک دوسش دارم ولی اون چی؟/:
دوسم داره؟
شاید قبلا دوسم داشته ولی الان دیگ مطمئنم دیگ براش ارزشی ندارم
چون بهم گفت میخواد جلو همه بگه باهام چبکار کرده و منو بی ارزش ترین فرد عمارتش بنامه..
از این کارش خیلی میترسیدم
هیچ کس ترس منو نسبت به این مرد درک نمیکرد
....
۵.۴k
۰۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.